جدول جو
جدول جو

معنی کریشنگ - جستجوی لغت در جدول جو

کریشنگ
(کُ شَ)
مغاک و کوه را گویند. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هیشنگ
تصویر هیشنگ
(پسرانه)
هوشنگ، پسر سیامک پادشاه پیشدادی ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرشنگ
تصویر پرشنگ
(دخترانه)
تابش، آتشپاره، قطره های آب که پاشیده می شود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ورشنگ
تصویر ورشنگ
(پسرانه)
آفتاب خوشحال (نگارش کردی: وهرشهنگ)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نریشن
تصویر نریشن
نریشن (Narration) یا گفتار به روایت داستان و زمینه ای که رویدادها و شخصیت ها در آن به تصویر کشیده می شوند، اشاره دارد. نریشن در فیلم ممکن است به صورت صوتی (voice-over narration) یا تصویری (visual narration) و یا ترکیبی از هر دو نوع باشد. این عنصر مهم در فیلم سازی برای ارائه داستان، توضیح شخصیت ها، ایجاد جو و حتی برجسته کردن مفاهیم یا پیام های مخفی در داستان استفاده می شود.
انواع نریشن در فیلم:
نریشن صوتی (Voice-over Narration): در این نوع نریشن، یک صدای خارج از فضای داستان به عنوان راوی در حالت صدا پس زمینه شنیده می شود که داستان را برای تماشاگر به تصویر می کشد. این نوع نریشن معمولاً برای تبیین داستان یا ارائه دیدگاهی مخفی از طریق شخصیتی راوی استفاده می شود.
نریشن تصویری (Visual Narration): این نوع نریشن بیشتر به واسطه تصاویر، صحنه ها، فیلمبرداری و استفاده از تکنیک های ویژه فیلم سازی، داستان را برای تماشاگر تعریف می کند. این می تواند به واسطه انتخاب و ترکیب صحنه ها، جزئیات تصویری و تنظیمات فضاهای مختلف انجام شود.
ترکیبی (Combined Narration): در برخی فیلم ها، از هر دو نوع نریشن برای ارائه داستان استفاده می شود. این ترکیب ممکن است شامل استفاده از صدای راوی به همراه تصاویری که داستان را به تصویر می کشند، باشد.
نریشن در فیلم سازی به عنوان یک ابزار قدرتمند، تأثیر زیادی بر تجربه تماشاگر از فیلم دارد و به کارگردان امکان می دهد که داستان را به شکلی مطلوب و موثر به تصویر بکشد.
نریشن به معنای روایت قصه است. در سینما، نریشن توضیحات اضافی است که از سوی کسی بیان می شود، که از شخصیت های فیلم نیست. در فیلم های مستند و آموزشی، صدایی است که روی فیلم آن را می شنویم و اطلاعات تکمیلی درباره تصویری را که می بینیم در اختیارمان می گذارد. در فیلم های داستانی، معمولا صدای یکی از شخصیت هاست و هدف از آن، دادن اطلاعات بیشتر و گسترش آگاهی ما از شخصیت ها و ماجرای فیلم است
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از کریون
تصویر کریون
گل گندم، گیاهی با ساقه های بلند، شاخه های بسیار، برگ های باریک، گل های سرمه ای رنگ و ریشۀ دراز، ستبر و سرخ رنگ که بیشتر در جاهای آفتابی، کوه ها، تل ها و کشتزارهای گندم می روید و میوۀ آن دارای اثر مسهلی است، قنطوریون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غریژنگ
تصویر غریژنگ
لجن، گل و لای تیره رنگ که ته جوی و حوض آب جمع می شود
لش، لوش، لژن، بژن، لجم، لژم، غلیژن، خرّ، خرد، خره، خلیش، کیوغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پریشن
تصویر پریشن
پریشان، پراکنده، افشانده، آشفته، درهم برهم، شوریده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کریشک
تصویر کریشک
جوجۀ مرغ
مرد جنگی
گودال، گودی، مغاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گریسنگ
تصویر گریسنگ
گودال، مغاک
فرهنگ فارسی عمید
اسم فارسی فروج است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(گُسَ)
آواز بلبل، بانگ که قلندران و معرکه گیران به یک بار کشند. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کَ تَ نَ / نِ)
پردۀ سفید عنکبوت که بر آن بیضه نهد. کارتنه. ظاهراً کری بدین معنی است و کریتنه خود عنکبوت است یعنی تنندۀ کری
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان نهرهاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز. دشت و گرمسیری است و 240 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
این کلمه درعبارت زیر آمده است شاید به معنی درخور و قابل اعتنا: و چند معتمدخاص را با محفه و استر و مبلغی کریمند جهت خرجی به یزد فرستاده مولانا را طلب داشت. (تاریخ جدید یزد)
لغت نامه دهخدا
(غَ ژَ)
گل و لای سیاه که بن حوضها و ته تالابها و جویها می باشد. (برهان قاطع). لجن و گل و لای ته حوض. غریفج. غریفژ. (انجمن آرا). غریرن. غریزن. غریژن. غلیزن. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(کُ سَ)
کوه و مغاک را گویند. (جهانگیری). رجوع به کریشنگ و کریج شود، آواز بلبل و بانگی که قلندران بیکبار کشند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کریان
تصویر کریان
چرتی خواب آلوده، دونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کریشک
تصویر کریشک
جوجه مرغ. مغاک گودال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرینه
تصویر کرینه
زن سرود گوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کردنگ
تصویر کردنگ
احمق، کودن، نفهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرشنه
تصویر کرشنه
کرسنه گاو دانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریژنگ
تصویر غریژنگ
گل و لای سیاه که در بن حوضها و ته تالابها و جویهاست
فرهنگ لغت هوشیار
بربری تازی گشته کرفس آبی گونه ای کرفس که بان کرفس آبی گویند کرنونش کرنینش (کرفس)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریشن
تصویر پریشن
پریشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرینگ
تصویر جرینگ
صدای زنگ و طاس و امثال آن، آواز زدن شمشیر و تیغ و خنجر و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
مغاک گو. آواز بلبل، بانگی که قلندران و معرکه گیران بیکبار برآورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درینگ
تصویر درینگ
آوازی که از تصادم مضراب یا ناخن با ساز ایجاد شود جرینگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کریشنک
تصویر کریشنک
جوجه مرغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریژنگ
تصویر غریژنگ
((غَ ژَ))
غریژن. غریزن. غلیزن، گل و لای سیاه که در بن حوض ها و ته تالاب ها و جوی ها است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پریشن
تصویر پریشن
((پَ شَ))
پریشان، به باد داده، در ترکیب با واژه های دیگر معنی پریشان دهد، خاطر پریش، زلف پریش، پریش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرینگ
تصویر شرینگ
((ش))
پارچه، لباس و غیره، آب رفتن، کوچک شدن، تکیدگی، افت به معنای کاهش حجم مواد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کردنگ
تصویر کردنگ
((کَ دَ))
ابله، احمق، بد هیکل، بداندام
فرهنگ فارسی معین
سنگ پران، فلاخن
فرهنگ گویش مازندرانی
کمیسر
دیکشنری اردو به فارسی