جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ورشنگ

ورسنگ

ورسنگ
پارسَنگ، سنگی که در یک کفۀ ترازو بگذارند تا با کفۀ دیگر برابر شود، پاسَنگ، پاهَنگ
ورسنگ
فرهنگ فارسی عمید

واشنگ

واشنگ
چوبک زن، کسی که در شب های ماه رمضان با آواز یا صدای طبل مردم را بیدار می کند، مهتر پاسبان
واشنگ
فرهنگ فارسی معین

واشنگ

واشنگ
کسی که در شب های ماه رمضان مردم را با آواز یا صدای طبل بیدار کند، چوبک زن، پاسبان، مهتر پاسبانان
واشنگ
فرهنگ فارسی عمید

واشنگ

واشنگ
چوبک زن را گویند که پاسبان و مهتر پاسبانان باشد. (برهان). چوبک زن را گویند و جمعی را در شیراز که شبهای رمضان مردم را برای سحور بیدار کنند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

وشنگ

وشنگ
میله یا آلتی که حلاج با آن پنبه دانه را از پنبه جدا می کند
وشنگ
فرهنگ فارسی عمید