بمعنی کریس است که فریب و چاپلوسی باشد. کریس. (آنندراج) (از جهانگیری). کرش. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کریس و کرش شود، کربسه. وزغ. سوسمار. (دهار) ، آنچه پای بسیار دارد، دشتی، چون: خبزدو و خرچنگ و کربسه. (یادداشت مؤلف)
بمعنی کریس است که فریب و چاپلوسی باشد. کریس. (آنندراج) (از جهانگیری). کرش. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کریس و کرش شود، کربسه. وزغ. سوسمار. (دهار) ، آنچه پای بسیار دارد، دشتی، چون: خبزدو و خرچنگ و کربسه. (یادداشت مؤلف)
کریچ، خانۀ کوچک، خانه ای که فالیزبانان با شاخه های درخت برای خود درست می کنند، کرچه، گریچ، کومه، کازه، برای مثال داشت لقمان یکی کریچۀ تنگ / چون گلوگاه نای و سینۀ چنگ (مرزبان نامه - ۱۳۰)
کُریچ، خانۀ کوچک، خانه ای که فالیزبانان با شاخه های درخت برای خود درست می کنند، کُرچه، گُریچ، کومه، کازه، برای مِثال داشت لقمان یکی کریچۀ تنگ / چون گلوگاه نای و سینۀ چنگ (مرزبان نامه - ۱۳۰)
سالی که طبق قاعدۀ نجومی یک روز به ماه آخر آن اضافه شود که هر چهار سال یک بار اتفاق می افتد و در آن مازاد ۳۶۵ روز را که ۵ ساعت و ۴۹ دقیقه است جمع کرده و یک سال را ۳۶۶ روز می گیرند
سالی که طبق قاعدۀ نجومی یک روز به ماه آخر آن اضافه شود که هر چهار سال یک بار اتفاق می افتد و در آن مازاد ۳۶۵ روز را که ۵ ساعت و ۴۹ دقیقه است جمع کرده و یک سال را ۳۶۶ روز می گیرند
پارسی تازی گشته هریسه دعوتی با تکلف ساخته بودند و هریسه نهاده (تاریخ بیبهقی) هلام توضیح درالنواردرآمده: (دانه خردشده بوسیله مهراس پیش ازآنکه پخته شود وچون پخته شودهریسه نامند)
پارسی تازی گشته هریسه دعوتی با تکلف ساخته بودند و هریسه نهاده (تاریخ بیبهقی) هلام توضیح درالنواردرآمده: (دانه خردشده بوسیله مهراس پیش ازآنکه پخته شود وچون پخته شودهریسه نامند)
خانه کوچک (مطلقا)، خانه کوچکی که از نی و علف سازند مانند اطاقک دهقانان در کنار مزرعه و فالیز: (همه عالم چو باغ و بستانست این کریچت بتر ز زندانست) (سنائی)، تالاری که بر بالای خرمن غله نا کوفته سازند تا باران آنرا ضایع نسازد
خانه کوچک (مطلقا)، خانه کوچکی که از نی و علف سازند مانند اطاقک دهقانان در کنار مزرعه و فالیز: (همه عالم چو باغ و بستانست این کریچت بتر ز زندانست) (سنائی)، تالاری که بر بالای خرمن غله نا کوفته سازند تا باران آنرا ضایع نسازد
چاه و جوی انباشته و سر بگریبان کشیده، زیادتی باشد که آنرا منجمان در ماه شباط اعتبار کنند، سالی را که طبق قاعده نجومی یکروز بماه آخر آن اضافه کنند کبیسه گویند
چاه و جوی انباشته و سر بگریبان کشیده، زیادتی باشد که آنرا منجمان در ماه شباط اعتبار کنند، سالی را که طبق قاعده نجومی یکروز بماه آخر آن اضافه کنند کبیسه گویند
مونث کریم زن باگذشت مونث کریم: زن صاحب کرم زن بخشنده، زن نیک خوی: (وقتی شخصی به کریمه ای تزوج ساخت)، (مرز بان نامه)، نیکو خوب پسندیده: (... مشتمل است بر بیان اخلاق کریمه)، (اوصاف الاشراف)، هر آیه از آیات قرآن مجید
مونث کریم زن باگذشت مونث کریم: زن صاحب کرم زن بخشنده، زن نیک خوی: (وقتی شخصی به کریمه ای تزوج ساخت)، (مرز بان نامه)، نیکو خوب پسندیده: (... مشتمل است بر بیان اخلاق کریمه)، (اوصاف الاشراف)، هر آیه از آیات قرآن مجید