پارسی تازی گشته هریسه دعوتی با تکلف ساخته بودند و هریسه نهاده (تاریخ بیبهقی) هلام توضیح درالنواردرآمده: (دانه خردشده بوسیله مهراس پیش ازآنکه پخته شود وچون پخته شودهریسه نامند)
از اغذیۀ مشهوره و بهترین حبوبات و لحومی که از آن ترتیب یابد گندم و گوشت مرغ است. (تحفۀ حکیم مؤمن). به معنی هریس که طعامی است از گوشت و حبوبات. (منتهی الارب). امروز این طعام عبارت از گندم و گوشت است که مهرا کنند چنانکه به قوام عسل و مانند آن آید و گندم و گوشت آن از یکدیگر تمیز داده نشود. (یادداشت به خط مؤلف) : چو شد کشته دیگی هریسه بپخت برید آتش از هیزم نیم سخت. فردوسی. گاوان را هریسه ساز و گوسپندان را زیربای مزعفر. (اسرارالتوحید). دعوتی با تکلف ساخته بودند و هریسه نهاده. (تاریخ بیهقی). اگرت خواب نگیرد ز بهر چاشت شبی که در تنور نهندت هریسه یا عدسی. ناصرخسرو. مرهم جان و دل ماست هریسۀ روغن برو ای خادم چالاک به تعجیل بیار. بسحاق اطعمه. ترکیب ها: - هریسه پز. هریسه کردن. هریسه گر. رجوع به این ترکیبات شود
چیزی که کسی را با آن بترسانند، چیزی که از چوب، پارچه یا سنگ و گچ به هیکل انسان در کشتزار برپا می کنند که جانوران بترسند و به زراعت آسیب نرسانند، داهل، مترس