- کروت
- چاق، تنومند
معنی کروت - جستجوی لغت در جدول جو
- کروت ((کُ))
- فربه، چاق
- کروت
- فربه، چاق، تنومند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درختچه ای با شیرۀ تند که دانه و روغن آن مصرف دارویی دارد
دارایی
گویالی
لخت و برهنه
سبیل، موی پشت لب مرد
سر کوه قله، تارک سر چکاد، بالای هر چیز نوک سر جمع ذری، ذروت غایت بلندی بود و اندر فلک تدویربجای اوج باشد از خارج المرکز و برابر ذروه تدویر بود... ذروت وسطی آن نقطه است از زبرین فلک تدویر که بدو آن خط رسد که از مرکز معدل بیرون آید و بر مرکز تدویر بگذرد و ذروت مرئی آن نقطه است از زبری فلک تدویر که بدو آن رسد کز مرکز عالم بیرون آید و بر مرکز تدویر بگذرد (التفهیم)
عمل جراحی، عمل کردن، جراحی
بی حس
دارائی، مال بسیار
جمع خرت، سوراخ گوش ها، سوراخ سوزن ها
شادی، نشاط، عیش و طرب، برای مثال با کروز و خرمی آهو به دشت / می خرامد چون کسی کاو مست گشت (رودکی - ۵۳۴)
مال، دارایی، مال بسیار
دندان فرسوده و کرم خورده، برای مثال باز چون برگرفت پرده ز روی / کروه دندان و پشت چو گان است (رودکی - ۴۹۴)
سایه بان درشکه و اتومبیل
جوانمردی، مردمی، مردانگی، نرم دلی
کرم ها، درختان انگور، جمع واژۀ کرم
کره ها، گوی ها، در علم نجوم سیاره ها، جمع واژۀ کره
سبلت، سبیل، موی پشت لب مرد، موهایی که روی لب مرد می روید، برای مثال دشمن چو بینی ناتوان لاف از بروت خود مزن / مغزی ست در هر استخوان مردی ست در هر پیرهن (سعدی - ۱۷۲)
واحد اندازه گیری مسافت برابر با یک سوم فرسنگ معادل دو کیلومتر
آشیانه و آرامگاه
آشیانه و آرامگاه
عنصر فلزی جامد، نقره ای رنگ، براق و بسیار سخت که در مجاورت هوا واکنش نشان نمی دهد و در ساخت برخی آلیاژها و آب کاری فلزها به کار می رود
ترکی ترپک هلناک آب کشک جوشیده ترف (گویش نایینی) ترکی ترپک هلناک آب کشک جوشیده ترف (گویش نایینی) ترکی پینوک چیزی است که از دوغ بدست آید و آن چنین است که دوغ را جوش دهند تا بسته شود باز بدست بر هم زنند تا ترشتر گردد پینو
پلید، چرکین
شکم بند، سینه بند زنان
کرخ: (شیره انگور را بهر کسان ریزد بخم باده نوشی کی کند طبع کرخت باغبان ک) (علی خراسانی)
رخت و لباس و جامه و پوشاک و در اصطلاح ورزشکاران کسی که در کارهای ورزشی بیش از دیگران سابقه دارد
گردی گویسانی
به شکل کره، مدور، گوی گونه
مسافتی قریب یک سوم فرسنگ، دو کیلومتر
از روسی چینتاک سقف در شکه و اتومبیل
نشاط و شادمانی باشد، طرب، نشاط، عیش
پانصد هزار
جمع کرب، اندوه های سخت اندوه های دم گیر