جدول جو
جدول جو

معنی کراشیده - جستجوی لغت در جدول جو

کراشیده
پریشان، آشفته، برای مثال بتا تا جدا گشتم از روی تو / کراشیده و تیره شد کار من (آغاجی - شاعران بی دیوان - ۱۹۵)
تصویری از کراشیده
تصویر کراشیده
فرهنگ فارسی عمید
کراشیده
(کَ دَ / دِ)
پاشیده. (برهان). پاشیده شده. (ناظم الاطباء) ، آشفته وپریشان گردیده. (برهان) (ناظم الاطباء) : جماعتی از حریفان را دیدم مخمور شراب شبانه برخاسته وسر و روی کراشیده و خانه عظیم برایشان نامرتب. (لباب الالباب ج 2 ص 347). گرگی بیامد و بر روی او جست و بینی و لب او را برکند و صورت او بغایت کراشیده شد. (انیس الطالبین ص 185). رجوع به کراشیدن شود، متفرق. پراکنده. (یادداشت مؤلف) :
رمیدگان و کراشیده گشتگان ز وطن
ترا خواهند ز ایزد به دعوت و آمین.
سوزنی.
، تباه و نابود. (برهان) (ناظم الاطباء). رجوع به کراش، کراشیدن، کراشنده و خراشیدن شود
لغت نامه دهخدا
کراشیده
آشفته پریشان شده: (بتا، تا جدا گشتم از روی تو کراشیده و تیره شد کار من) (آغاجی)
تصویری از کراشیده
تصویر کراشیده
فرهنگ لغت هوشیار
کراشیده
((کَ دَ یا دِ))
آشفته و پریشان گردیده
تصویری از کراشیده
تصویر کراشیده
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کراشیدن
تصویر کراشیدن
آشفته و پریشان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غراشیده
تصویر غراشیده
خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغند، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمن، خشمگن، آرغده، آلغده، غرمنده، ساخط، غضبان، غضوب، برای مثال چنان شد غراشیده از کینه اش / که آتش زبانه زد از سینه اش (آغاجی - شاعران بی دیوان - ۱۹۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تراشیده
تصویر تراشیده
چوب یا چیز دیگر که آن را تراش داده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پراشیده
تصویر پراشیده
پراکنده، ازهم پاشیده، پریشان شده، برای مثال مجلس پراشیده همه، میوه خراشیده همه / نقل بپاشیده همه، به چاکران کرده یله (شاکر - شاعران بی دیوان - ۵۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
خراش داده شده، ریش زخم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراشیده
تصویر تراشیده
هر چیزی که آنرا تراش داده باشند مانند چوب تخته و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پراشیده
تصویر پراشیده
پریشانپراکنده گشته بشولیده پاشیده، بر باد داده، بیخود گردیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غراشیده
تصویر غراشیده
خراشیده، قهر آلود غضب ناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کراشیدن
تصویر کراشیدن
آشفته شدن پریشان گشتن، تباه شدن نابود گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پراشیده
تصویر پراشیده
((پَ دِ))
پریشان، پراکنده، برباد داده، بی خود گردیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراشیده
تصویر تراشیده
((تَ دِ))
هرچیزی که آن را تراش داده باشند مانند، چوب، تخته و غیره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غراشیده
تصویر غراشیده
((غَ دِ))
خراشیده، خشمگین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کراشیدن
تصویر کراشیدن
((کَ دَ))
تباه شدن کار، پریشان شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
Grating, Scratched
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
grinçant, éraflé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
schurend, gekrast
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
귀에 거슬리는 , 긁힌
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
ざらざらした , 引っかき傷の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
צורם , שרוט
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
खुरदुरा , खरोंच
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
mengganggu, tergores
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
เสียงขีดข่วน , ขีดข่วน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
скрипучий , поцарапанный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
kratzend, zerkratzt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
chirriante, arañado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
fastidioso, graffiato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
estridente, arranhado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
刺耳的 , 刮伤的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
skrzypiący, porysowany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
скрипучий , подряпаний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
tüyler ürperten, çizilmiş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی