جدول جو
جدول جو

معنی کدور - جستجوی لغت در جدول جو

کدور(رَ)
تیره شدن. (منتهی الارب). نقیض صفا. کداره. کدوره. کدر. کدر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مخفف کدورت نیز آمده مثل ضرورت و ضرور و در قاموس کدور را مصدر گفته است. (آنندراج) :
سحاب فضل تو آلودگان عصیان را
به آب توبه فروشست تن ز گرد کدور.
سلمان (از آنندراج).
رجوع به کداره و کدوره و کدر شود
لغت نامه دهخدا
کدور
جمع کدر: (سحاب فضل تو آلودگان عصیان را باب توبه فرو شست تن ز گرد کدور) (سلمان) توضیح بهار عجم و بنقل آنند راج از او این کلمه را (مخفف کدورت) گرفته اند و گفته اند (مثل ضرورت و ضرور) و نیز نوشته اند: (در قاموس کدور مصدر گفته)
تصویری از کدور
تصویر کدور
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کشور
تصویر کشور
(دخترانه)
سرزمینی دارای مرزهای مشخص
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خدور
تصویر خدور
خدرها، پرده ها، جمع واژۀ خدر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قدور
تصویر قدور
قدرها، دیگ ها، مرجل ها، جمع واژۀ قدر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کدوخ
تصویر کدوخ
حمام، گرمابه، گرم خانه، برای مثال پیشم آمد بامدادان آن نگارین از کدوخ / با دو رخ از باده لعل و با دو چشم از سحر شوخ (رودکی - لغت نامه - کدوخ)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کدورت
تصویر کدورت
دلتنگی، رنجش، آزردگی، تیره شدن، تیرگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حدور
تصویر حدور
نشیب، سراشیب، زمین گود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یدور
تصویر یدور
ترکیب ید با عنصر دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کژور
تصویر کژور
ریشۀ تلخ گیاه زرنباد، برای مثال عسلش را به حنظل است نسب / شکرش را برادر است کژور (ناصرخسرو - ۷۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفور
تصویر کفور
کافر، ناگرونده، ناسپاس، حق ناشناس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدور
تصویر بدور
بدره ها، کیسه های زر، همیان ها
ماه های تمام، کیسه های زر، همیان ها، جمع واژۀ بدره، جمع واژۀ بدر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صدور
تصویر صدور
صدرها، بالاها، سینه ها، پیشوایان، جمع واژۀ صدر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفور
تصویر کفور
ناگرویدن، ناسپاسی کردن، بی ایمانی، ناسپاسی
فرهنگ فارسی عمید
(کُ رَ)
تیرگی. والکدره فی اللون و الکدوره فی الماء و العین. (از منتهی الارب). تیرگی و آلودگی و ناپاکی آب. (ناظم الاطباء). دردآلودگی. (یادداشت مؤلف). مقابل صفا. (از آنندراج). و رجوع به کدورت شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
تیره شدن و کذا کدر عیشه، نقیض صفا و منه: خذ ما صفا و دع ماکدر. (از منتهی الارب). نقیض صفاست و گفته اند کدره در لون و کدوره در آب و چشم و کدر در همه موارد بکار رود. (از اقرب الموارد). کداره. کدور. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). کدره. (اقرب الموارد). کدره. (منتهی الارب) و رجوع به مصادر مذکور شود
لغت نامه دهخدا
(کُ رَ)
کدوره. تیرگی و آلودگی و ناپاکی آب. (ناظم الاطباء). آلودگی و ناپاکی. مقابل صفا و صفوت. (فرهنگ فارسی معین) :
داد صفاهان ز ابتدام کدورت
گرچه صفا باشد ابتدای صفاهان.
خاقانی.
کدورت روز زلال شهادت آن را تیره نگرداند. (المعجم، از فرهنگ فارسی معین).
اگر صفای وقت عزیزان را از صحبت اغیار کدورتی باشد اختیار باقیست. سعدی (کلیات چ مصفا ص 54).
کدورت از دل حافظ نبردصحبت دوست
صفای همت پاکان و پاکدینان بین.
حافظ.
- کدورت رنگ، تیرگی رنگ. (یادداشت مؤلف).
- کدورت عیش، تیرگی زندگانی. ناخوشی زندگانی. (یادداشت مؤلف).
، رنج و ملال. (آنندراج). آزردگی. اندوه. (ناظم الاطباء) :
سپهر مکارم صفی کز صفاتش
کدورت نصیب روان عدوشد.
خاقانی.
چون تو بدیعصورتی بی سبب کدورتی
عهد ووفای دوستان حیف بود که بشکنی.
سعدی.
سودا کدورت از دل دیوانه می برد
از تیع برق رنگ سیه خانه می برد.
صائب (از آنندراج).
، در تداول فارسی زبانان، تاریکی. تاری. (یادداشت مؤلف). سیاهی و تاریکی. (ناظم الاطباء) :
همی شد روشن از زنگ کدورت
هوای باختر از نور خاور.
روزنۀ شیبانی (از فرهنگ فارسی معین) ، تاریکی چشم، پریشانی و اختلال حواس، کینه و عداوت. (ناظم الاطباء). و رجوع به کدوره شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فدور
تصویر فدور
بز کوهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدور
تصویر قدور
توانستن
فرهنگ لغت هوشیار
روز دهم از ماه تشری و آنرا} عاشور {نیز خوانند. درین روز روزه داشتن بر یهودیان فریضه است (التفهیم 224)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کپور
تصویر کپور
گونه ای ماهی استخوانی که در دریای خزر فراوان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کژور
تصویر کژور
هندی از ریشه چینی زرنباد از گیاهان زر نباد: (عسلش را بحنظل است نسب شکرش را برادر است کژور)، (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدور
تصویر غدور
پیمان شکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدور
تصویر صدور
بزرگان، جمع صدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدور
تصویر تدور
مدور بودن بودن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خدور
تصویر خدور
کیک کک، مگس جمع خدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدور
تصویر بدور
پرماهی شب های پرماه پیشی گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دکور
تصویر دکور
زیور، آذین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدورت
تصویر کدورت
تیرگی و آلودگی، ناپاکی
فرهنگ لغت هوشیار
کدورت در فارسی وروغ بیا ساقی ان آب آتش فروغ که از تن برد رنج و از دل وروغ (گرگانی) تیرگی، تنگدلی، آلودگی، ناخوشی میان من و یحیی جز ناخوشینیست (تاریخ برامکه) رنج
فرهنگ لغت هوشیار
جمع کسر، پاره های اعداد و مانند نصف و ثلث و ربع، کسرها و عددهای کسری، کمی ها و نقصانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدورت
تصویر کدورت
((کُ رَ))
تیرگی، سیاهی، دلتنگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کشور
تصویر کشور
مملکت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کدورت
تصویر کدورت
دلگیری
فرهنگ واژه فارسی سره
تیرگی، آزردگی، تکدر، دشمنی، دل آزردگی، دلتنگی، رنجش، رنجیدگی، ضجرت، عناد، ملال، ملالت، نقار، آلودگی، ناپاکی
متضاد: صفوت
فرهنگ واژه مترادف متضاد