جدول جو
جدول جو

معنی کبودانه - جستجوی لغت در جدول جو

کبودانه
(کُ نَ)
به فارسی اسم شهدانج است. (فهرست مخزن الادویه). ظاهراً مصحف کنودانه باشد از: کنو (= کنف) + دانه. رجوع به کبودان و کنودانه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبزدانه
تصویر سبزدانه
دانۀ سبز، گندم یا هر دانۀ دیگر در خوشه که هنوز نرسیده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جهودانه
تصویر جهودانه
مانند جهودان، برای مثال به جان آنکه چو عیسیم برد بر سر دار / نشست زیر و جهودانه می گریست به تاب (خاقانی - ۵۵)، پارچۀ زردی که در قدیم جهودان برای امتیاز و باز شناخته شدن به دوش خود می دوخته اند، پاره زرد، غیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کدودانه
تصویر کدودانه
نوعی کرم انگلی دراز و نواری شکل که از طریق گوشت آلوده وارد بدن انسان می شود، کرم کدو، تنیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنودانه
تصویر کنودانه
تخم بنگ، شاه دانه، گیاهی یکساله با برگ هایی بلند و دانه هایی به اندازۀ فندق که از آن مواد مخدر و الیاف گرفته می شود، گردی مخدر که از سرشاخ های این گیاه گرفته می شود و به صورت تدخین یا خوردن مصرف می شود
بنگ، فنگ، بنج، زمرّد گیاه، زمرّدگیا، شاهدانج، شهدانج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کبودجامه
تصویر کبودجامه
کبودپوش، کسی که جامۀ کبود برتن کند، ازرق پوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کبودان
تصویر کبودان
سیاه دانه، گیاهی خودرو با برگ های بنفش و دانه های ریز سیاه که مصرف دارویی و خوراکی دارد، غرمج، بوغنج، سیسارون، سنز، سیاه تخمه، شونیز، سنیز، کرنج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاودانه
تصویر جاودانه
پاینده، پایدار، همیشگی، برای مثال اگر مرد رنجی اگر مرد گنج / نه گنجت بود جاودانه نه رنج (فردوسی - ۸/۳۹۶ حاشیه)، تا همیشه، برای مثال اگر غم را چو آتش دود بودی / جهان تاریک بودی جاودانه (شهید بلخی - شاعران بی دیوان - ۳۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
به روش کودکان مانند کودکان
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
دهی است در میان دریاچۀ اورمیه که بر جزیره ای قرار داشته است. و اما اندر دریای ارمینیه (صحیح اورمیه) یک جزیره است بر او یک ده است آنرا کبودان خوانند جایی با نعمت و مردم بسیار. (حدودالعالم چ ستوده، ص 23). ابی دلف در سفرنامه گوید: کوهی است میان دریاچۀ اورمیه در آن قریه هایی وجوددارد که محل سکونت و توقف دریانوردان و کشتی های دریاچه است. (سفرنامۀ ابودلف در ایران ترجمه ابوالفضل طباطبائی ص 48). پرفسور مینورسکی در توضیح عبارت سفرنامه افزاید: کبوذان (کبودان) نام خود دریاچه است. ولی مسعودی معتقد است که نام دریاچه، از نام قلعۀ قریه گرفته شده است. عبارت ما، به جملۀ مسعودی (کتاب التنبیه ص 75) نزدیک است وی می نویسد: ’و بحیره کبودان... لایتکون ذی روح فیها و هی مضافه الی قریه جزیرهفی وسطها تعرف بکبوذان یسکنها ملاحوا المراکب التی یرکب فیها فی هذه البحیره و تصب الیها انهار کثیره’، در دریاچۀ کبوذان جانداری وجود ندارد و آن ضمیمۀ قریه ای است واقع در میان جزیره ای که کبودان نامیده می شود و ملوانانی که با کشتی در این دریاچه رفت و آمد می کنند در آن قریه سکونت دارند و رودخانه های بسیار بدانجا می ریزد. (تعلیقات مینورسکی بر سفرنامۀ ابودلف در ایران ترجمه ابوالفضل طباطبائی ص 107 و 108)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
صاحب برهان و به تبع او صاحب آنندراج گوید: تخمی باشد که سیاه دانه خوانند. و در فرهنگ جهانگیری نیز سیاه دانه دانسته شده است و در فهرست مخزن الادویه، اسم عربی شاهدانه مذکور گردیده است اما کلمه مصحف کنودان است بمعنی شاهدانه. رجوع به کنودان و کبودانه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
نام تخم دوایی است. دانه وتخمی دوایی. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(کَ نَوْ / کَ نو نَ / نِ)
کنودان که شاهدانه باشد و آن تخم بنگ است. (برهان) (آنندراج). تخم آن (کنب) که شاهدانه نیز گویند. (فرهنگ رشیدی). حب الفتیان. (مهذب الاسماء). کنودان. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(کَ نَ / نِ)
تخم کدو. (یادداشت مؤلف) ، کرم معده را می گویند. (برهان) (آنندراج). یک قسم کرم که در روده های انسان تولید می گردد و هر یک از قطعه های آن شبیه به تخم کدوست به تازی حب القرع و به یونانی تنیا نامند. (ناظم الاطباء). کرم شکم. کرم در شکنبه. (یادداشت مؤلف). این کرم کوتاه و پهن است و بیشتر در رودۀ اعور و رودۀ قولون افتد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و هرگاه که این راه که میان زهره و روده است بسته شود کرمی دراز و فرد و نوعی که آن را کدودانه گویند در امعا تولد کند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) :
در دفع کدودانه بدستور سلف
خرما و برنگ و مغز جوز آر بکف.
یوسفی طبیب (از آنندراج).
خری سرش ز خرد چون کدوی بی دانه
خری شکم ز کدودانه چون کدو مملو.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
دانه کدو، قسمی کرم که در روده های انسان تولید میگردد و هر قطعه آن شبیه به تخم کدو است حب القرع: (در دفع کدو دانه بدستور سلف خرمای و برنگ و مغز جوز آر بکف) (یوسفی طبیب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنودانه
تصویر کنودانه
شاهدانه تخم بنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
بچه گانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلیدانه
تصویر کلیدانه
کلیدان
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره پروانه واران و از دسته پیچها که در حدود 12 گونه از آن شناخته شده است و بیشتر در هوای معتدل میروید. گلهای این گیاه کوچک و غلاف میوه اش نیز کوچک و اغلب شامل دو دانه است. گاو دانه از گیاهان خوب علوفه یی است و دانه اش جهت تغذیه نیز مورد استفاده قرار میگیرد مشنگ گاوی مشتر میشو کشنی کوشنه کرسنه کسنگ حب البقر اورنس کسنا فارسطاریون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبود ان
تصویر کبود ان
سیاه دانه
فرهنگ لغت هوشیار
مانند جهودان (در تعصب خود بینی لجاجت)، پارچه زردی که جهودان برای شناخته شدن از مسلمانان بر دوش خود میدوختند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاودانه
تصویر جاودانه
همیشه، دائم، ابدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبودان
تصویر کبودان
((کَ))
سیاه دانه
فرهنگ فارسی معین
((نِ))
تاولی کوچک در پوست حداکثر به بزرگی ته سنجاق و حاوی مایعی روشن (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جاودانه
تصویر جاودانه
((وِ نِ))
جاویدان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جهودانه
تصویر جهودانه
((جُ نِ))
عسلی، پارچه زردی که جهودان برای بازشناخته شدن از مسلمانان بر دوش خود می دوختند، مانند جهودان، جهودی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
((دَ نِ))
مانند کودکان بودن مجازاً، غیرمنطقی، نامعقول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سبوعانه
تصویر سبوعانه
ددمنشانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
Baby, Childish, Childlike, Childishly, Infantile
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
bebê, infantil, de maneira infantil
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
Baby, kindisch, kindlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
dziecięcy, dziecinnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
детский , по-детски , инфантильный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
дитячий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
bebé, infantil, de manera infantil
دیکشنری فارسی به اسپانیایی