معنی جهودانه
- جهودانه((جُ نِ))
- عسلی، پارچه زردی که جهودان برای بازشناخته شدن از مسلمانان بر دوش خود می دوختند، مانند جهودان، جهودی
واژههای مرتبط با جهودانه
جهودانه
- جهودانه
- مانند جهودان (در تعصب خود بینی لجاجت)، پارچه زردی که جهودان برای شناخته شدن از مسلمانان بر دوش خود میدوختند
جهودانه
- جهودانه
- مانند جهودان،
برای مِثال به جان آنکه چو عیسیم برد بر سرِ دار / نشست زیر و جهودانه می گریست به تاب ، پارچۀ زردی که در قدیم جهودان برای امتیاز و باز شناخته شدن به دوش خود می دوخته اند، پاره زرد، غیار(خاقانی - ۵۵)
جاودانه
- جاودانه
- همیشه، دائم، ابدی
جاودانه
- جاودانه
- پاینده، پایدار، همیشگی،
برای مِثال اگر مرد رنجی اگر مرد گنج / نه گنجت بُوَد جاودانه نه رنج ، تا همیشه،(فردوسی - ۸/۳۹۶ حاشیه) برای مِثال اگر غم را چو آتش دود بودی / جهان تاریک بودی جاودانه (شهید بلخی - شاعران بی دیوان - ۳۶)
جاودانه
- جاودانه
- جاویدان
جاودانه
- جاودانه
- ابدی، پایا، جاویدان، مخلد، مستمر، همیشگی، دایماً، همواره
متضاد: موقت
جودانه
- جودانه
- درختی شبیه درخت بیدمشک که چوب محکم و سخت و شاخه های صاف و راست دارد و از شاخه هایش دستۀ بیل و کلنگ درست می کنند، نوعی بافت کاموا، نوعی کافور مرغوب
بهیدانه
- بهیدانه
- دانه به که میوه ولایتی است و گویند که برای سرفه حاد و تب، مفید می باشد
جادوانه
- جادوانه
- مانند جادوان (عمل کردن)، مانند جادوگر: (آن چشم جادوانه عابد فریب بین کش کاروان حسن بدنباله میرود) (حافظ)
