معنی آب دانه - فرهنگ فارسی معین
معنی آب دانه
- آب دانه((نِ))
- تاولی کوچک در پوست حداکثر به بزرگی ته سنجاق و حاوی مایعی روشن (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با آب دانه
آب داده
- آب داده
- آب پاشیده مشروب، شمشیر و خنجر و مانند آن که شمشیر سازان و کارد گران آنرا آب داده باشند گوهر دار
فرهنگ لغت هوشیار
آب داده
- آب داده
- آب پاشیده، مشروب، تیز، تیز کرده (صفت برای شمشیر یا خنجر)
فرهنگ فارسی معین
آب مانه
- آب مانه
- نام محلی از توابع کاشان دارای معدن زغال سنگ
لغت نامه دهخدا
لب دانه
- لب دانه
- به لغت تنکابنی چکی لک ترکی است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا