- کاپیتال
- سرمایه، دارائی، کرسی نشین
معنی کاپیتال - جستجوی لغت در جدول جو
- کاپیتال
- سرمایه، ثروت، دارایی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عشقه
گیاهی با گل های سبز و میوۀ سیاه که به درخت و سایر اشیای مجاور خود می پیچد و بالا می رود، شاخه های آن به هر جا بچسبد ریشه های فرعی تولید می کند، عشقه، لوک، جلبوب، دارسج، ازفچ، غساک، لبلاب، نیژ، نویچ، بدسگان، سن، فژغند، فرغند
ایتالیایی بارو باروی رم
فرانسوی پهلوان پنبه رستم نما بنگرید به کپیتن سلطان سروان، فرمانده، ناخدای کشتی، رهبر تیم ورزش
گیاهی است بالا رونده با برگ های درشت و ساقه های نازک، میوه عشقه دارای اثر مسهلی است ولی خالی از سمیت نیست، عشقه
سروان، فرمانده، خلبان، ناخدا، رهبر یک تیم ورزشی، سریار (واژه فرهنگستان)
کلابرگ، ساقه یا نهنجی که گل های کوچک بسیار بر روی آن قرار می گیرند مانند گل آفتابگردان، کاپیتول
خلبان، ناخدای کشتی، بازیکنی که در حین بازی هدایت گر و سخن گوی تیم است
پاپیتال، گیاهی با گل های سبز و میوۀ سیاه که به درخت و سایر اشیای مجاور خود می پیچد و بالا می رود، شاخه های آن به هر جا بچسبد ریشه های فرعی تولید می کند، عشقه، لوک، جلبوب، دارسج، ازفچ، غساک، لبلاب، نیژ، نویچ، بدسگان، سن، فژغند، فرغند
فرانسوی سر جوخه
فرانسوی از اندلسی آدمخوار
ناخدای کشتی، کاپیتان
سلطان سروان، فرمانده، ناخدای کشتی، رهبر تیم ورزش
کاپیتان (فرمانده متصرفات پرتغالی را در خلیج فارس بدین عنوان میخواندند)
سرمایه دار، در علم جامعه شناسی طرف دار کاپیتالیسم
سیستم سرمایه داری که وسایل عمده تولید در تصرف سرمایه داران است
سرمایه دار
فرانسوی دستمایه کردن، پس اندازه کردن
فرانسوی سرمایه کردن، الفنجیدن
سرمایه داری، تفوق سرمایه داران در امور صنعتی
نوعی نظام اقتصادی که بر اصول آزادی فردی در فعالیت های اقتصادی و حق مالکیت خصوصی بنا شده، سرمایه داری