جدول جو
جدول جو

معنی پاپیچال

پاپیچال
پاپیتال، گیاهی با گل های سبز و میوۀ سیاه که به درخت و سایر اشیای مجاور خود می پیچد و بالا می رود، شاخه های آن به هر جا بچسبد ریشه های فرعی تولید می کند، عشقه، لوک، جلبوب، دارسج، ازفچ، غساک، لبلاب، نیژ، نویچ، بدسگان، سن، فژغند، فرغند
تصویری از پاپیچال
تصویر پاپیچال
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پاپیچال

پاپیتال

پاپیتال
گیاهی با گل های سبز و میوۀ سیاه که به درخت و سایر اشیای مجاور خود می پیچد و بالا می رود، شاخه های آن به هر جا بچسبد ریشه های فرعی تولید می کند، عَشَقه، لوک، جلبوب، دارسج، ازفچ، غساک، لبلاب، نیژ، نویچ، بدسگان، سَن، فژغند، فرغند
پاپیتال
فرهنگ فارسی عمید

پاپیتال

پاپیتال
گیاهی است بالا رونده با برگ های درشت و ساقه های نازک، میوه عشقه دارای اثر مسهلی است ولی خالی از سمیت نیست، عشقه
پاپیتال
فرهنگ فارسی معین

پاپیتال

پاپیتال
نوعی از پیچک، پلک، دُردُس، وَلو، بَلْوه
لغت نامه دهخدا

پایچال

پایچال
گودال زیر پای جولاهگانگودالی که نانوا بقال یا آشپز در آن میایستد و چیز میفروشد، گودالی که شیر در آن جمع کنند و فروشند
فرهنگ لغت هوشیار

پایچال

پایچال
گوی باشد که بافندگان گاه بافندگی پای در آن آویزند، پاچال، (برهان)، پاچاه، پاچامه
لغت نامه دهخدا

کاپیتال

کاپیتال
سرمایه، دارائی، پایتخت، کرسی نشین، حاکم نشین
لغت نامه دهخدا