- کالسکه
- یک نوع وسیله نقلیه روپوشنده که دارای چهار چرخ است و بوسیله دو اسب یا بیشتر حرکت میکند
معنی کالسکه - جستجوی لغت در جدول جو
- کالسکه ((لِ کِ))
- اتاقکی که دارای چهار چرخ می باشد و به وسیله یک اسب یا بیشتر حرکت می کند، چهارچرخه ای که برای حمل و نقل کودک شیرخواره به کار می رود
- کالسکه
- اتاقکی چرخ دار برای حمل مسافر که توسط یک یا چند اسب کشیده می شود، وسیلۀ نقلیۀ کوچک چرخ دار برای حمل نوزادان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرانسوی خود دار کلاه خود
اکنون که، اکنون که حالا
آشفته، شوریده، ژولیده، درهم شده
دیگ، دیگ خوراک پزی، برای مثال بیاورد کالوشه ای برنهاد / وزآن رنج مهمان همی کرد یاد (فردوسی - لغت نامه - کالوشه) ، نوعی آش، کالجوش
باقلا، دانه ای خوراکی و کمی بزرگ تر از لوبیا که درون غلاف سبزی جا دارد، باقلی، کوسک
عقب ماندۀ ذهنی
کر، ناشنوا
سرگشته، حیران، کالیو، کالیوه رنگ، سرگردان، گیج و ویج، گیج و گنگ، مستهام، گیج، واله، پکر، آسیون، آسمند، خلاوه، هامیبرای مثال شبی مست شد و آتشی برفروخت / نگون بخت کالیوه خرمن بسوخت (سعدی۱ - ۱۹۲)
کر، ناشنوا
سرگشته، حیران، کالیو، کالیوه رنگ، سرگردان، گیج و ویج، گیج و گنگ، مستهام، گیج، واله، پکر، آسیون، آسمند، خلاوه، هامی
ابله، نادان، سر گشته، شیدا
در هم شده آشفته پریشان گشته ژولیده: موی کالیده، گریخته فراری، مغلوب مقهور، گرد و خاک نشسته
نوعی آش: (بیاورد کالوشه ای بر نهاد و زان رنج مهمان همی کرد یاد) (بیخت و بخوردند و می خواستند یکی مجلس دیگر آراستند)
بشتاب رونده جیم شونده
فاخته
شیدا و دیوانه مزاج، پریشان، آشفته
قلاب (عموما)، قلابی که بر آن چیز هایی را که در چاه افتاده باشد بر آورند (خصوصا)
قلاب (عموما)، قلابی که بر آن چیز هایی را که در چاه افتاده باشد بر آورند (خصوصا)
آشفته، پریشان حال، برای مثال تو را علت جهل کالفته کرد / کزاین صعب تر نیست چیز از علل (ناصرخسرو - ۴۶۲)
فاخته، پرنده ای خاکی رنگ، کوچکتر از کبوتر با طوق دور گردن که گوشت آن برای معالجۀ رعشه، فالج و سستی اعضا مفید است، ورقا، کبوک، صلصل، کوکو
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
مؤنث مالک، آنکه دارنده و صاحب اختیار چیزی یا کسی باشد، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر طایرغسانی
پیک، فرستادن، پیام
فرستگی فرستاده شدن پیام رساندن
زبانها
لسان ها، زبان ها، جمع واژۀ لسان
کلاه مخصوص فلزی که در هنگام موتورسواری، کار در معدن یا ساختمان و مانند آن ها برای محافظت از سر به کار می رود
لاتینی تازی گشته سیا (سنا) از گیاهان
فرانسوی خودار کلاه خود کلاه مردانه لبه دار، هر یک از انواع کلاههای لبه دار که سربازان بر سر گذارند
مونث کاسر
مونث کاسد