معنی کالیوه - فرهنگ فارسی عمید
معنی کالیوه
- کالیوه کالیوِه
- عقب ماندۀ ذهنی
کر، ناشنوا
سرگشته، حیران، کالیو، کالیوه رنگ، سرگردان، گیج و ویج، گیج و گنگ، مستهام، گیج، واله، پکر، آسیون، آسمند، خلاوه، هامی برای مثال شبی مست شد و آتشی برفروخت / نگون بخت کالیوه خرمن بسوخت (سعدی۱ - ۱۹۲) عقب ماندۀ ذهنی
کَر، ناشنوا
سَرگَشتِه، حِیران، کالیوْ، کالیوِه رَنگ، سَرگَردان، گیج و ویج، گیج و گُنگ، مُستَهام، گیج، والِهْ، پَکَر، آسیون، آسمَند، خَلاوِه، هامی برای مِثال شبی مست شد و آتشی برفروخت / نگون بخت کالیوه خرمن بسوخت (سعدی۱ - ۱۹۲)
تصویر کالیوه
فرهنگ فارسی عمید