معنی کالیوه کالیوه عقب ماندۀ ذهنیکر، ناشنواسرگشته، حیران، کالیو، کالیوه رنگ، سرگردان، گیج و ویج، گیج و گنگ، مستهام، گیج، واله، پکر، آسیون، آسمند، خلاوه، هامی برای مثال شبی مست شد و آتشی برفروخت / نگون بخت کالیوه خرمن بسوخت (سعدی۱ - ۱۹۲) تصویر کالیوه فرهنگ فارسی عمید