جدول جو
جدول جو

معنی کالوسک

کالوسک
باقلا، دانه ای خوراکی و کمی بزرگ تر از لوبیا که درون غلاف سبزی جا دارد، باقلی، کوسک
تصویری از کالوسک
تصویر کالوسک
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کالوسک

کالوسک

کالوسک
باقلا را گویند، (برهان) (شعوری ج 2 ورق 248)، به فارسی باقلی است، (فهرست مخزن الادویه)، فول، باقالی، باقلی
لغت نامه دهخدا

کابوسک

کابوسک
خرمایی که هسته اش سخت نشود و آن از جنس خرمای پست است شیص. یا خاره کابوسک. غوره خرما پاره و خشک شده شیسف
فرهنگ لغت هوشیار

کابوسک

کابوسک
کابوشک، خرمایی که هسته اش سخت نشود و آن از جنس خرمای پست است، شیص
کابوسک
فرهنگ فارسی معین

کابوسک

کابوسک
شیص. (مهذب الاسماء). و آن خرمائی است که هسته اش سخت نشود و از جنس ردی خرماست. رجوع به (منتهی الارب: شیص) و رجوع به خاره کابوسک و کابوشک شود
لغت نامه دهخدا

کالوس

کالوس
ابله، نادان، برای مِثال ملول مردم کالوس بی محل باشد / مکن نگارا، این خوی و طبع را بگذار (ابوالمؤید بلخی - شاعران بی دیوان - ۵۹)
کالوس
فرهنگ فارسی عمید

کالوک

کالوک
نوعی است از خربزه که عرب آن را صنعه خوانند و عجم دستنبو خوانندو خاصیت آن مانند خربزه است، (نزههالقلوب)، ظاهراً مصحف کالک است، رجوع به کالک در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا