جدول جو
جدول جو

معنی کارچ - جستجوی لغت در جدول جو

کارچ
کرچ، مرغی که کرچ شده باشد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کارن
تصویر کارن
(پسرانه)
نام سردار لشکر مهرداد شاهزاده اشکانی که علیه اشک بیستم گودرز قیام کرد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پارچ
تصویر پارچ
ظرف آبخوری دسته دار بزرگ و دهان گشاد، از جنس بلور، سفال یا فلز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قارچ
تصویر قارچ
گیاهی چتری شکل، بدون ریشه و برگ و گل که فقط بدنه دارد و مادۀ کلروفیل در آن وجود ندارد و غالباً در جاهای مرطوب و یا در تنۀ درختان می روید، برخی انواع آن خوردنی است، گیاهی بسیار ریز و بدون کلروفیل که روی بعضی از مواد خوراکی مانند نان پیدا می شود و برای انسان مضر است، کفک، سماروغ، چترمار، خایه دیس، رچله، خله، اکارس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارک
تصویر کارک
کار کوچک، برای مثال چون کارک او نظام گیرد روزی / ناگه اجل از کمین درآید که منم (خیام - ۹۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارد
تصویر کارد
وسیله ای دارای دسته و تیغه برای بریدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاره
تصویر کاره
کسی که چیزی را ناپسند می شمارد، کراهت دارنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاره
تصویر کاره
صاحب نفوذ و تسلط، آنکه از وی کاری برمی آید
پسوند متصل به واژه به معنای کار مثلاً همه کاره، هیچ کاره، بیکاره، ستمکاره
پشتواره، پشته، پشتۀ علف یا هیزم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاری
تصویر کاری
کسی که زیاد کار می کند یا خوب از عهدۀ کاری برمی آید، کارکن، فعّال
کنایه از مؤثر
اثرگذار مثلاً تیر کاری، زخم کاری
کنایه از جنگ جو، دلیر و جنگاور
کنایه از نیکو، خوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کورچ
تصویر کورچ
سیاکوتی، درختچه ای از تیرۀ گل سرخیان با شاخه های انبوه و خاردار و برگ های سبز تیره که گل های آن در طب به عنوان مقوی قلب و ضد تشنج به صورت دم کرده یا پودر به کار می رود، بلک، سرخ ولیک، قره گیله، ولک، کومار، کویچ، مارخ، ولیک، سیاه الله
فرهنگ فارسی عمید
ورقه یادداشت که در دید و بازدید برای یکدیگر فرستند، مقوائی که نام دارنده آن بر آن نوشته است، کارت دعوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارع
تصویر کارع
آبرویا گیاهی که در آب میروید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارک
تصویر کارک
کار کوچک کار بی اهمیت: (من فرود آمدم و او را بنهادم و گفتم تا کارک خویش ساخته کنم) (تاریخ سیستان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاره
تصویر کاره
پشتواره، کول بار که بر پشت حمل کنند قابل کار ناپسند دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاری
تصویر کاری
شخصی که از او کارها آید، مفید، زرنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارپ
تصویر کارپ
فرانسوی گول ماهی ماهی کاریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارث
تصویر کارث
رنج آور کار در اندوه در اندازنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارج
تصویر کارج
کفک زده نان کفک زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارح
تصویر کارح
گلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارد
تصویر کارد
آلت برنده از آهن که دارای تیغه و دسته است
فرهنگ لغت هوشیار
یک رستنی که ریشه و برگ و گل ندارد و فقط تنه دارد، و ماده کلروفیل در آن نیست، شکلش چتری و غالباً در جاهای مرطوب و یا در تنه درختان میروید
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلربگ که تیره مخصوصی به نام زرشکیان از تیره نزدیک به تیره آلالگان است. زرشک معمولی درختچه ایست به ارتفاع 2 تا 3 متر که معمولا در حاشیه جنگلهای غالب نقاط اروپا و ایران میروید برگهاش دندانه دار و گلهایش زرد رنگ و مجتمع به صورت خوشه و آویخته است. میوه آن کوچک و قرمز رنگ و بیضوی به طول 7 تا 8 و به عرض 3 میلیمتر میباشد. ریشه و برگ و میوه آن بمصارف دارویی میرسد برباریس انبر باریس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارچ
تصویر پارچ
ظرف آبخوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاری
تصویر کاری
فعال، مفید، پهلوان و دلاور جنگی، بسیار مؤثر، کارگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاره
تصویر کاره
مستعد، لایق کار، صاحب شغل و مقام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاره
تصویر کاره
((رِ))
پشتواره، بسته کوچک از هیزم و علف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاره
تصویر کاره
ناخوش، ناپسند
فرهنگ فارسی معین
گیاهی ست چتری شکل که برگ و ریشه ندارد و هر دو نوع سمی و خوراکی آن وجود دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارت
تصویر کارت
مقوای نازک که روی آن مشخصات چیزی یاکسی نوشته می شود، ویزیت کارتی که روی آن نام، نام خانوادگی، شغل، آدرس و تلفن شخص نوشته شده باشد، شناسایی مدرک رسمی برای اثبات هویت شخص، ملی ورقه ای دارای شماره مشخص که حاوی مشخصا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارد
تصویر کارد
ابزاری مرکب از یک لبه تیز و یک دسته که برای بریدن به کار رود، چاقو
کارد به استخوان کسی رسیدن: کنایه از وضع بسیار سختی داشتن
مثل کارد پنیر بودن: کنایه از سخت مخالف و دشمن یکدیگر بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پارچ
تصویر پارچ
ظرف آبخوری سرگشاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غارچ
تصویر غارچ
اکارس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کارا
تصویر کارا
آکتیو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاری
تصویر کاری
آکتیو
فرهنگ واژه فارسی سره
کنده و بوته ای از درخت که شاخه های فراوان و انبوه داشته باشد
فرهنگ گویش مازندرانی