اگو دا، حکاک و نقاش ایتالیائی، متولد در کاپری (1450- 1523)، وی به تقلید از آثار ’رافائل’ حکاکی کرده است ژول، جراح فرانسوی. مولد ماربوئه (اور - ا - لوار) (1830- 1898 میلادی)
اگو دا، حکاک و نقاش ایتالیائی، متولد در کاپری (1450- 1523)، وی به تقلید از آثار ’رافائل’ حکاکی کرده است ژول، جراح فرانسوی. مولد ماربوئه (اور - اِ - لوار) (1830- 1898 میلادی)
کسی که زیاد کار می کند یا خوب از عهدۀ کاری برمی آید، کارکن، فعّال کنایه از مؤثر اثرگذار مثلاً تیر کاری، زخم کاری کنایه از جنگ جو، دلیر و جنگاور کنایه از نیکو، خوب
کسی که زیاد کار می کند یا خوب از عهدۀ کاری برمی آید، کارکن، فعّال کنایه از مؤثر اثرگذار مثلاً تیر کاری، زخم کاری کنایه از جنگ جو، دلیر و جنگاور کنایه از نیکو، خوب
قطعه قطعه، زخمی، ویژگی میوه ای که هستۀ آن به راحتی جدا نمی شود کاردی کردن: ١. زدن ضربه های پیوسته با کارد به قطعۀ گوشت جهت آماده ساختن آن برای کباب، زخمی کردن، چاقو زدن
قطعه قطعه، زخمی، ویژگی میوه ای که هستۀ آن به راحتی جدا نمی شود کاردی کردن: ١. زدن ضربه های پیوسته با کارد به قطعۀ گوشت جهت آماده ساختن آن برای کباب، زخمی کردن، چاقو زدن
منسوب به کارد، - گوسفند (گاو) کاردی، گوسفند و گاوی که برای کشتن پرورش دهند، ، شفتالوی بزرگ دیررس، قسمی شفتالوی درشت وپرآب و خوش طعم دیررس که چون غالباً آن را نارسیده خورند ناچار با کارد برند، هلوی کاردی
منسوب به کارد، - گوسفند (گاو) کاردی، گوسفند و گاوی که برای کشتن پرورش دهند، ، شفتالوی بزرگ دیررس، قسمی شفتالوی درشت وپرآب و خوش طعم دیررس که چون غالباً آن را نارسیده خورند ناچار با کارد برند، هلوی کاردی
ژان باتیست. مجسمه ساز فرانسوی، متولد در ’والانسین’ سازندۀ پیکره های ’رقص’ (در اپرای پاریس) و ’چهار بخش جهان’ (چشمۀ لوکزامبورک) و ’اگولن’ و مجسمه های نیم تنه که در نهایت هنرمندی ساخته شده است. (1827- 1875)
ژان باتیست. مجسمه ساز فرانسوی، متولد در ’والانسین’ سازندۀ پیکره های ’رقص’ (در اپرای پاریس) و ’چهار بخش جهان’ (چشمۀ لوکزامبورک) و ’اگولن’ و مجسمه های نیم تنه که در نهایت هنرمندی ساخته شده است. (1827- 1875)
دهی از دهستان بارمعدن، بخش سرولایت شهرستان نیشابور، واقع در 18هزارگزی جنوب باختری چکنه بالا، کوهستانی، معتدل، سکنۀ آن 76 تن، قنات دارد، محصول آنجا غلات، تریاک، شغل اهالی زراعت مالداری، ابریشم بافی، راه مالرو، مزرعۀ اردلان جزء این ده احصا شده است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) دهی از دهستان نقاب بخش جغتای شهرستان سبزوار، واقع در 240هزارگزی شمال خاوری جغتای سر راه شوسۀ عمومی سبزوار، جلگه، معتدل، سکنه 374 تن، قنات دارد، محصول آنجا غلات، تریاک، کنجد، زیره، شغل اهالی زراعت، کسب، راه: اتومبیل رو، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) دهی از دهستان ماروسک بخش سرولایت شهرستان نیشابور، 24هزارگزی جنوب خاوری چکنه بالا، کوهستانی، معتدل، سکنۀ آن 77تن، قنات دارد، محصول آنجا غلات، تریاک، شغل اهالی زراعت، راه آن مالرو، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان بارمعدن، بخش سرولایت شهرستان نیشابور، واقع در 18هزارگزی جنوب باختری چکنه بالا، کوهستانی، معتدل، سکنۀ آن 76 تن، قنات دارد، محصول آنجا غلات، تریاک، شغل اهالی زراعت مالداری، ابریشم بافی، راه مالرو، مزرعۀ اردلان جزء این ده احصا شده است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) دهی از دهستان نقاب بخش جغتای شهرستان سبزوار، واقع در 240هزارگزی شمال خاوری جغتای سر راه شوسۀ عمومی سبزوار، جلگه، معتدل، سکنه 374 تن، قنات دارد، محصول آنجا غلات، تریاک، کنجد، زیره، شغل اهالی زراعت، کسب، راه: اتومبیل رو، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) دهی از دهستان ماروسک بخش سرولایت شهرستان نیشابور، 24هزارگزی جنوب خاوری چکنه بالا، کوهستانی، معتدل، سکنۀ آن 77تن، قنات دارد، محصول آنجا غلات، تریاک، شغل اهالی زراعت، راه آن مالرو، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
شهر کوچکی است در شمال هندوستان و 15570 تن سکنه دارد، ابنیه و آثار قدیمی و کارخانه های شکر و کاغذسازی دارد، در زمان اکبرشاه شهر بزرگ و آبادی بوده است، (قاموس الاعلام ترکی) : بواسطۀ این نفاق که در میان برادران بهم رسید شیرخان دلیر گشته بکنار گنگ آمد و لشکر به کالپی آورد، (تاریخ شاهی ص 155)
شهر کوچکی است در شمال هندوستان و 15570 تن سکنه دارد، ابنیه و آثار قدیمی و کارخانه های شکر و کاغذسازی دارد، در زمان اکبرشاه شهر بزرگ و آبادی بوده است، (قاموس الاعلام ترکی) : بواسطۀ این نفاق که در میان برادران بهم رسید شیرخان دلیر گشته بکنار گنگ آمد و لشکر به کالپی آورد، (تاریخ شاهی ص 155)
کاپره، جزیره دریای ’تیرنین’ در خلیج ناپل، که ’تیبر’ سالهای آخر عمر خود را بدانجا گذرانید، خاطرۀ حیات شهوی وتوأم با لذائذی که تیبر در ’کاپره’ سپری کرد سبب شده است که این کلمه اغلب برای تعیین محل لذائذ استعمال و علی الخصوص به مکانی اطلاق شود که اختصاص به خوشگذرانیها و عیش و عشرت و التذاذ نفسانی داشته باشد
کاپره، جزیره دریای ’تیرنین’ در خلیج ناپل، که ’تیبر’ سالهای آخر عمر خود را بدانجا گذرانید، خاطرۀ حیات شهوی وتوأم با لذائذی که تیبر در ’کاپره’ سپری کرد سبب شده است که این کلمه اغلب برای تعیین محل لذائذ استعمال و علی الخصوص به مکانی اطلاق شود که اختصاص به خوشگذرانیها و عیش و عشرت و التذاذ نفسانی داشته باشد
جامه و پارچه را گویند که کشیده گران و گلابتون دوزان لفافۀ کار خود سازند بجهت محافظت آن، (برهان)، لفافه که زردوزان برای قماش سازند، (انجمن آرای ناصری)، بقچه، دسته و بسته، تنگ، پشتاره، (ناظم الاطباء)
جامه و پارچه را گویند که کشیده گران و گلابتون دوزان لفافۀ کار خود سازند بجهت محافظت آن، (برهان)، لفافه که زردوزان برای قماش سازند، (انجمن آرای ناصری)، بقچه، دسته و بسته، تنگ، پشتاره، (ناظم الاطباء)
کارزین، بقول یاقوت در معجم البلدان در عنوان ’کارزین’ بتقدیم مهمله بر معجمه یکی از صور نسبت به همین کلمه یعنی به کارزین است، (شدالازار جنید شیرازی بتصحیح و تحشیۀ مرحومان علامه محمد قزوینی و عباس اقبال، حاشیۀ ص 448)، و رجوع به کارزین شود
کارزین، بقول یاقوت در معجم البلدان در عنوان ’کارزین’ بتقدیم مهمله بر معجمه یکی از صور نسبت به همین کلمه یعنی به کارزین است، (شدالازار جنید شیرازی بتصحیح و تحشیۀ مرحومان علامه محمد قزوینی و عباس اقبال، حاشیۀ ص 448)، و رجوع به کارزین شود
منسوب به کارد یا گوسفند (گاو) کاردی. گوسفندی (گاوی) که برای کشتن پرورش دهند، کاردی کردن، قسمی شفتالوی بزرگ و خوش طعم و پر آب و دیر رس که چون غالبا آنرا نارس خورند ناگزیر باید با کارد برند، شکوفه طلع (بدین معنی در تفسیر تربت جام بکار رفته)
منسوب به کارد یا گوسفند (گاو) کاردی. گوسفندی (گاوی) که برای کشتن پرورش دهند، کاردی کردن، قسمی شفتالوی بزرگ و خوش طعم و پر آب و دیر رس که چون غالبا آنرا نارس خورند ناگزیر باید با کارد برند، شکوفه طلع (بدین معنی در تفسیر تربت جام بکار رفته)