جدول جو
جدول جو

معنی کارپیچ

کارپیچ
پارچه ای که گلابتون دوزان لفافه کار خود سازند به جهت محافظت از آن، دسته و بسته، تنگ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کارپیچ

کارپیچ

کارپیچ
جامه و پارچه را گویند که کشیده گران و گلابتون دوزان لفافۀ کار خود سازند بجهت محافظت آن، (برهان)، لفافه که زردوزان برای قماش سازند، (انجمن آرای ناصری)، بقچه، دسته و بسته، تنگ، پشتاره، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

بارپیچ

بارپیچ
ریسمان یا تسمه ای که با آن بار را بر سقف اتومبیل می بندند
بارپیچ
فرهنگ فارسی عمید

کار پیچ

کار پیچ
پارچه ای که کشیده گران و گلابتون دوزان لفافه کار خود سازند به جهت محافظت آن لفافه ای که زر دوزان برای قماش سازند، دسته و بسته پشتاره
فرهنگ لغت هوشیار

مارپیچ

مارپیچ
پیچیدگی در اطراف مرکزی، به شکل مار حلقه زده، حلزونی شکل
مارپیچ
فرهنگ لغت هوشیار

مارپیچ

مارپیچ
شکل منحنی که پیوسته از یک قطب یا از یک نقطه دور یا به آن نزدیک می شود
فرهنگ فارسی معین

مارپیچ

مارپیچ
مسیری که براساس پیچیده شدن جسم به دور یک استوانه ساخته می شود، دارای پیچ و خم، پر پیچ و خم
مارپیچ
فرهنگ فارسی عمید