جدول جو
جدول جو

معنی کارسازی - جستجوی لغت در جدول جو

کارسازی
آکتیویشن
تصویری از کارسازی
تصویر کارسازی
فرهنگ واژه فارسی سره
کارسازی
کارگشایی، تهیه و تدارک اسباب کار
تصویری از کارسازی
تصویر کارسازی
فرهنگ فارسی عمید
کارسازی
چاره جویی، مشکل گشایی، آمادگی، حیله گری
تصویری از کارسازی
تصویر کارسازی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خارسازی
تصویر خارسازی
اهانت
فرهنگ واژه فارسی سره
اجرای کار مهم سازی، آمادگی تهیه، صنعت دستکاری، مکر مکاری حیله گری، پرداخت، شغل کار ساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارساز
تصویر کارساز
تاثیر گذار، مثمر ثمر، آکتیو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کارساز
تصویر کارساز
کارگشا، مشکل گشا، چاره جو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارساز
تصویر کارساز
وکیل، مهندس، خدمتکار و مانند آن، کارگشا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارساز
تصویر کارساز
چاره جو، مشکل گشا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازسازی
تصویر بازسازی
اصلاح، ترمیم، تعمیر، مرمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پاکسازی
تصویر پاکسازی
تزکیه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پارسازن
تصویر پارسازن
زن پارسا زن پرهیزکار عفیفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تار سازی
تصویر تار سازی
عمل تار ساز شغل تار ساز، مغازه و دکان تار ساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چارهسازی
تصویر چارهسازی
چاره گری، چاره اندیشیبرای مثال در چارهسازی به خود در مبند / که بسیار تلخی بود سودمند (نظامی۵ - ۸۱۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظاهرسازی
تصویر ظاهرسازی
ریاکاری، حفظ کردن ظاهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راهسازی
تصویر راهسازی
ساختن راه و جاده، جاده سازی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پارسایی
تصویر پارسایی
پرهیزکاری، پاک دامنی، زهد، تقوا، برای مثال سعدیا در کوی عشق از پارسایی دم مزن / هر متاعی را خریداری ست در بازار خویش (سعدی۲ - ۴۷۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاردانی
تصویر کاردانی
کاردان بودن، دانندگی و بینایی در کار، برای مثال بخت و دولت به کاردانی نیست / جز به تایید آسمانی نیست (سعدی - ۸۴)، دورۀ تحصیلات دانشگاهی دوساله، فوق دیپلم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپرسازی
تصویر سپرسازی
شغل و عمل سپرساز، جایی که سپرهای اتومبیل را تعمیر کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داروسازی
تصویر داروسازی
عمل داروساز، کارخانه یا جایی که در آن انواع داروها ساخته شود، شاخه ای از علم پزشکی که دربارۀ ساخت دارو و صحت تجویز آن بحث می کند
فرهنگ فارسی عمید
کسی که کارهای دیگران را انجام دهد: کار گشای، نیک انجام دهنده امور عامل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارد سازی
تصویر کارد سازی
عمل و شغل کارد ساز، دکان کارد ساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارسائی
تصویر نارسائی
بی عقلی، عدم کفایت و بلوغ عقلی
فرهنگ لغت هوشیار
عدم بلوغ، کوتاهی قیصری، ناقصی نقصان، عدم تناسب نالایقی، بی ادبی گستاخی، بی عقلی کم عقلی، بی لیاقتی
فرهنگ لغت هوشیار
دوباره ساختن آن چه از بین رفته یا خراب شده است و یا مطلوب و مناسب نیست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داروسازی
تصویر داروسازی
عمل داروساز، کارخانه ای که در آن دارو تهیه می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ظاهرسازی
تصویر ظاهرسازی
وضع یا حالتی غیرواقعی، تظاهر، آراستن و خوب جلوه دادن ظاهر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاردانی
تصویر کاردانی
دانندگی کار، شناسندگی کار، اطلاع، بصیرت، وزارت، دوره تحصیلات دانشگاهی دو ساله یا اندکی بیش تر، فوق دیپلم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیرسازی
تصویر زیرسازی
شفته ریزی، سنگ چینی و هموار ساختن قسمت های زیر جاده که بعد روی آن آسفالت یا شن ریزی شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارزاری
تصویر کارزاری
جنگی، جنگ جو، برای مثال به جایی که پرخاش جوید پلنگ / سگ کارزاری نیاید به جنگ (فردوسی - ۲/۳۸۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نارسایی
تصویر نارسایی
کوتاهی، ناشایستگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارداری
تصویر کارداری
شغل و عمل کاردار، دارای کار بودن
حکومت، والی گری، ادارۀ امور، گرداندن کارها، برای مثال به خدایی که کرد گردون را / کلبۀ قدرت الهی خویش ی که ندیدم ز کارداری عشق / هیچ سودی مگر تباهی خویش (خاقانی - ۸۸۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهرسازی
تصویر شهرسازی
ساختن شهر، تعمیر و ایجاد خیابان ها، کوچه ها و ساختمان های عمومی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازسازی
تصویر بازسازی
Recondition, Reconstruction, Reenactment, Refurbishment, Reorganization, Restoration
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پاکسازی
تصویر پاکسازی
Clearance, Decontamination
دیکشنری فارسی به انگلیسی