- کئیر
- کهیر، عارضه ای که به سبب آلرژی نسبت به بعضی مواد غذایی، سرم های تزریقی یا داروها به طور ناگهانی به صورت برآمدگی های سرخ رنگ و خارش دار در پوست بدن ظاهر می شود
معنی کئیر - جستجوی لغت در جدول جو
- کئیر
- بیماری پوستی که بعلت آلرژی نسبت به بعضی از مواد غذائی یا سرومهای تزریقی در پوست بدن ظاهر می شود
- کئیر ((کَ))
- کهیر، نوعی بیماری پوستی که در اثر حساسیت نسبت به بعضی غذاها و داروها به وجود می آید و آن برآمدگی هایی سرخ رنگ و خارش دار در پوست است
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بزرگ، گسترده
بزرگ
شیر، غرش شیر
اندوهگین، بدحال، دل شکسته
زمین شوره، شوره زار، سراب، برای مثال چون زمین کتیر کاو از دور / همچو آب آید و نباشد آب (منطقی - شاعران بی دیوان - ۲۰۰)
بزرگ، مفرد واژۀ کبار و کبراء، در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن «مفعولات مفعولات مستفعلن»
زمین شوره زار، سراب، شیر ژیان
عارضه ای که به سبب آلرژی نسبت به بعضی مواد غذایی، سرم های تزریقی یا داروها به طور ناگهانی به صورت برآمدگی های سرخ رنگ و خارش دار در پوست بدن ظاهر می شود
دایه زنی که بچه ای جز فرزند خود را نیز شیر دهد
بزرگ، کلان
بسیار، وافر، مقابل قلیل
شکسته
فرانسوی چشم چک یکی از گونه های درخت کبر که در شمال ایران فراوان است. به دارو های مخصوص معالجه بیماریها چشم که معمولا بصورت مایع و قطره تجویز میشوند اطلاق میگردد
دلشکسته
زمین بی آب و شوره زار باشد و آنرا بعربی قراح گویند، زمین شوره زار و بی آب و گیاه، کویر نمک
آماس و ورمی که در پوست بدن شبیه به آماسی که از برخورد گزنه پدید میاید میباشد
((کَ))
فرهنگ فارسی معین
نوعی بیماری پوستی که در اثر حساسیت نسبت به بعضی غذاها و داروها به وجود می آید و آن برآمدگی هایی سرخ رنگ و خارش دار در پوست است، کئیر
غرش شیر
شکسته، شکسته شده
وزیر، پیشوا، سرکرده
بسیار، زیاد، فراوان، مقابل قلیل، به طور فراوان، بی اندازه، وافر، جزیل، به غایت، موفّر، موفور، مفرط، معتدٌ به، خیلی، اورت، عدیده، غزیر، متوافر، درغیش
مقابل واحد، در فلسفه ویژگی هر چیز قسمت پذیر
مقابل واحد، در فلسفه ویژگی هر چیز قسمت پذیر