جدول جو
جدول جو

معنی کچیر

کچیر((کَ چِ))
پیشوا، سرکرده، کچیرده هم گفته شده
تصویری از کچیر
تصویر کچیر
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کچیر

کچیر

کچیر
سرکرده و پیشوای مردمان را گویند. (برهان). پیشوای مردم. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). پیشوا. (فرهنگ جهانگیری) (ناظم الاطباء). سرکردۀ مردمان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

کتیر

کتیر
زمین شوره، شوره زار، سراب، برای مِثال چون زمین کتیر کاو از دور / همچو آب آید و نباشد آب (منطقی - شاعران بی دیوان - ۲۰۰)
کتیر
فرهنگ فارسی عمید

کبیر

کبیر
بزرگ، مُفردِ واژۀ کبار و کبراء، در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن «مفعولات مفعولات مستفعلن»
کبیر
فرهنگ فارسی عمید

کهیر

کهیر
عارضه ای که به سبب آلرژی نسبت به بعضی مواد غذایی، سرم های تزریقی یا داروها به طور ناگهانی به صورت برآمدگی های سرخ رنگ و خارش دار در پوست بدن ظاهر می شود
کهیر
فرهنگ فارسی عمید