بسیار، زیاد، فراوان، مقابل قلیل، به طور فراوان، بی اندازه، وافر، جزیل، به غایت، موفّر، موفور، مفرط، معتدٌ به، خیلی، اورت، عدیده، غزیر، متوافر، درغیش مقابل واحد، در فلسفه ویژگی هر چیز قسمت پذیر بِسیار، زیاد، فراوان، مقابلِ قلیل، به طور فراوان، بی اَندازِه، وافِر، جَزیل، بِه غایَت، مُوَفَّر، مَوفور، مُفرِط، مُعتَدٌ بِه، خِیلی، اُوِرت، عَدیدِه، غَزیر، مُتَوافِر، دَرغیش مقابلِ واحد، در فلسفه ویژگی هر چیز قسمت پذیر