جدول جو
جدول جو

معنی کهیر

کهیر((کَ))
نوعی بیماری پوستی که در اثر حساسیت نسبت به بعضی غذاها و داروها به وجود می آید و آن برآمدگی هایی سرخ رنگ و خارش دار در پوست است، کئیر
تصویری از کهیر
تصویر کهیر
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کهیر

کهیر

کهیر
عارضه ای که به سبب آلرژی نسبت به بعضی مواد غذایی، سرم های تزریقی یا داروها به طور ناگهانی به صورت برآمدگی های سرخ رنگ و خارش دار در پوست بدن ظاهر می شود
کهیر
فرهنگ فارسی عمید

کهیر

کهیر
آماس و ورمی که در پوست بدن شبیه به آماسی که از برخورد گزنه پدید میاید میباشد
فرهنگ لغت هوشیار

کهیر

کهیر
آماس و ورمی در پوست بدن شبیه به آماسی که از برخورد گزنه پدید می آید، و ایر نیز گویند. (ناظم الاطباء). بیماری کوتاه مدت که با سرخی پوست و خارش بسیار در تمام بدن ملازم است. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عارضۀ پوستی است که به صورت دانه های کوچک صورتی رنگ یا به شکل برجستگیهای وسیعتر و گاهی به صورت تاول دیده می شود و با خارش شدید همراه است. کهیرمعمولاً بر اثر واکنش بدن در برابر مواد هیستامینی یا ترکیباتی نزدیک به هیستامین عارض می گردد و آن معمولاً به علت حساسیت بدن در برابر مادۀ شیمیایی به خصوصی یا یک شی ٔ مخصوص است، چه این مواد در حکم مواد آلرژن می باشد. مرض سودا. کئیر. (فرهنگ فارسی معین)
سیب صحرایی را گویند، و آن را در خراسان علف شیران و به عربی زعرور خوانند. (برهان). سیب صحرایی است که نقل خواجه و میوۀ خرس وکیل و کیلک نیز خوانند و به تازی تفاح بری گویند و به یونانی زعرور گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). کهیل کوهی و زعرور. (ناظم الاطباء). کهیر و کهین اسم فارسی زعرور است. (فهرست مخزن الادویه) (حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به کهین شود
لغت نامه دهخدا

زهیر

زهیر
نام یکی از شعرای عرب در دوران جاهلیت، نام چندتن از شخصیتهای تاریخی از جمله نام یکی از یاران حسین (ع) که در روز عاشورا به شهادت رسید، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در سپاه کیخسرو پادشاه کیانی
زهیر
فرهنگ نامهای ایرانی

کهار

کهار
گهار، از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری تورانی و جزو سپاه افراسیاب تورانی
کهار
فرهنگ نامهای ایرانی