جدول جو
جدول جو

معنی ژیمن - جستجوی لغت در جدول جو

ژیمن
(مُ)
نام کرسی بخش در ایالت ژرس از ولایت اش، کنار رود ژیمن، دارای راه آهن و 2218 تن سکنه
نام شعبه ای از رود گارن در فرانسه بطول 133 کیلومتر
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هیمن
تصویر هیمن
(پسرانه)
آرام، موقر، شکیبا (نگارش کردی: همن)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ژیان
تصویر ژیان
تندخو، درنده، خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغند، ارغنده، شرزه، دژ آلود، خشمن، خشمگن، آرغده، آلغده، غرمنده، ساخط، غراشیده، غضبان، غضوب برای مثال سگ کیست روباه نازورمند / که شیر ژیان را رساند گزند (نظامی۵ - ۸۲۴)، مورچگان را چو بود اتفاق / شیر ژیان را بدرانند پوست (سعدی - ۱۲۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیمن
تصویر تیمن
تبرک جستن، مبارک بودن، میمنت داشتن، امری یا چیزی را به فال نیک گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژرمن
تصویر ژرمن
نژاد مردم آلمان، ژرمنی، مربوط به ژرمن، شاخۀ زبانی از خانوادۀ زبانی هندواروپایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
در امان، بی خوف، آسوده خاطر، برای مثال مشو ایمن که تنگدل گردی / چون ز دستت دلی به تنگ آید (سعدی - ۱۲۳)، امین، مورد اعتماد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
راست، طرف راست، سمت دست راست، مقابل ایسر
خوشبخت، سعادتمند، نیک بخت، بختیار، خجسته، نیکوبخت، سفیدبخت، مستسعد، صاحب دولت، نکوبخت، طالع مند، فرّخ فال، نیک اختر، بلنداقبال، صاحب اقبال، بلندبخت، خجسته طالع، خجسته فال، سعید، مقبل، خوش طالع، اقبالمند، فرخنده بخت، فرخنده طالع، شادبخت، جوان بخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریمن
تصویر ریمن
مکار، حیله گر، برای مثال که حسد هست دشمن ریمن / کیست کاو نیست دشمن دشمن (عنصری - ۳۶۸)
فرهنگ فارسی عمید
(مِ نِ)
نام کاردینال و سیاستمدار اسپانیایی اسقف شهر تلد (طلیطله). مولد ترلاگونا (1436- 1517 میلادی). وی با آنکه سیاستمداری عظیم بود بزرگترین مفتش عقاید و از قاضیان خونخوار محکمۀ محنت عقاید مذهبی اسپانیا بشمار میرفت
لغت نامه دهخدا
محیل حیله گر مکار، کینه ور. چرک آلود چرکین پلید، زخمی که از آن چرک آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژرمن
تصویر ژرمن
فرانسوی: آلمانی: از مردم آلمان، زبان مردم آلمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژیان
تصویر ژیان
خشم آلود بودن چون شیر، خشمناک، نوعی ماشین سواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیمن
تصویر تیمن
مبارک بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
محفوظ، درامان، آسوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژرمن
تصویر ژرمن
((ژِ مَ))
نژاد مردم آلمان یا هر یک از مردم آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژیان
تصویر ژیان
خشمگین، درنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریمن
تصویر ریمن
((مِ))
چرک آلود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریمن
تصویر ریمن
((مَ))
حیله گر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
((مِ))
محفوظ، مصون، سالم، در سلامت، رستگار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
((اَ مَ))
جانب راست، میمون، خجسته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیمن
تصویر تیمن
((تَ یَ مُّ))
همایون داشتن، خجسته داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
Safe, Secure
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
sûr, sécurisé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
seguro
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
aman
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
ปลอดภัย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
veilig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
安全的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
sicuro
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
seguro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
bezpieczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
безпечний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
sicher
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
безопасный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
सुरक्षित
دیکشنری فارسی به هندی