- ژن
- عامل وراثت، واحد انتقال صفات ارثی که بر روی کروموزوم قرار دارد
معنی ژن - جستجوی لغت در جدول جو
- ژن
- عامل انتقال صفات ارثی که بر روی کروموزوم قرار دارد
- ژن ((ژِ))
- عامل انتقال دهنده صفات ارثی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرانسوی بادزندار از درختان فرانسوی ازدا نبوغ استعداد، نابغه داهیه
نیش جانوران گزنده مانند زنبور و پشه و امثال آن
علامات موروثی
چین و شکنجی که بر روی اندام پدید آید آژنگ
زنگوله جلاجل
چین و چروک
فرانسوی بادزندار از درختان درختی از رده بازدانگان که از دسته پیدازادان است و خود تیره ای جداگانه بنام تیره ژنکوها را به وجود آورده. این درخت بومی خاور دور است و بخصوص در چین درختان عظیمی از آن (تا ارتفاع 30 متر) دیده میشود. برگهایش شبیه به بادبزن اند. ژنکو جزو درختان زینتی است درخت معبد درخت چهل سکه شجره المعبد
فرانسوی بجنگد (عفونت لثه)
التهاب و عفونت لثه بر اثر میکروبها و عوامل خارجی که در صورت مزمن شدن تبدیل به پیوره میشود
فرانسوی فرانسوی سپهسالار
فرمانده کل قوی
سرکنسول
کلمه فرانسوی بمعنی یکی از درجات نظامی، سرتیپ
تولید کننده، موجب، سبب
پوشیدن لباس کهنه و فرسوده
کهنه پوش، خرقه پوش
پاره گی، کهنگی
علم وراثت فرانسوی زکیک
فرانسوی تبارنامه
چین و چروک، چین و چروکی که به سبب پیری در پوست بدن پدید می آید
زنگ، از آفات نباتی که قارچ های ذره بینی انگل در بعضی از گیاهان تولید می کند، ژنگه، آسه
زنگ، از آفات نباتی که قارچ های ذره بینی انگل در بعضی از گیاهان تولید می کند، ژنگه، آسه
افسر ارشد در ارتش، سرتیپ، سرلشکر،
سپهسالار، سردار و فرمانده سپاه، سالار سپاه، سپهدار، اسفهسالار، سپاه سالار، سپه پهلوان، صاحب الجیش، گوانجی
سپهسالار، سردار و فرمانده سپاه، سالار سپاه، سپهدار، اسفهسالار، سپاه سالار، سپه پهلوان، صاحب الجیش، گوانجی
استعداد، نبوغ، نابغه، بسیار باهوش
درختی تناور و زینتی، بومی چین و ژاپن، با برگ های بادبزنی و میوه های زرد رنگ
پاره، کهنه، فرسوده، جامۀ کهنه و پاره پاره، برای مثال نه سلطان خریدار هر بنده ای ست / نه در زیر هر ژنده ای زنده ای ست (سعدی۱ - ۱۰۳)
بزرگ، کلان، عظیم، بیشتر در صفت پیل یا گرگ یا شیر و مانند این ها آمده است،برای مثال زمانی همی بود سهراب دیر / نیامد به نزدیک او ژنده شیر (فردوسی - ۲/۱۵۵)
بزرگ، کلان، عظیم، بیشتر در صفت پیل یا گرگ یا شیر و مانند این ها آمده است،
ژنده، پاره، کهنه، فرسوده، جامۀ کهنه و پاره پاره، بزرگ، کلان، عظیم، بیشتر در صفت پیل یا گرگ یا شیر و مانند این ها آمده است، برای مثال زمانی همی بود سهراب دیر / نیامد به نزدیک او ژنده شیر (فردوسی - ۲/۱۵۵)
زنگ، از آفات نباتی که قارچ های ذره بینی انگل در بعضی از گیاهان تولید می کند، ژنگ، آسه
نیش، نیش سوزن، نیش حشرات گزنده مانند پشه و زنبور
سم شکافته مانند سم گاو، گوسفند و آهو زنگوله،
زنگوله، زنگ کوچک کروی شکل که به پای کودکان یا گردن چهارپایان می بندند، زنگل، زنگله، زنگدان، زنگلیچه، ژنگدان
زنگوله، زنگ کوچک کروی شکل که به پای کودکان یا گردن چهارپایان می بندند، زنگل، زنگله، زنگدان، زنگلیچه، ژنگدان