جدول جو
جدول جو

معنی ژدل - جستجوی لغت در جدول جو

ژدل
(ژُ دِ)
اتین. نام شاعر درام نویس فرانسوی عضو پله ایاد و معاصر هانری دوم (1532- 1573 میلادی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عدل
تصویر عدل
(پسرانه)
دادگری، داد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عدل
تصویر عدل
داد دادن، دادگری کردن، دقیقاً، درست مثلاً حرف هایم را عدل گذاشت کف دستش، کسی که شهادت او مقبول باشد، عادل، از نام های خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کژدل
تصویر کژدل
کج طبیعت، کج دل، کج طبع، کج خاطر، کج سلیقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عدل
تصویر عدل
مثل و نظیر، مثل و مانند چیزی در وزن
یک لنگه از دو لنگۀ بار، جوال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدل
تصویر مدل
دلالت کننده، راهنما، کسی که به خود اعتماد و اطمینان دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدل
تصویر بدل
بدلی، هرچه به جای چیز دیگر واقع می شود، عوض، جانشین، در هنر در سینما، بدلکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جدل
تصویر جدل
نزاع، جنگ، ستیزه، کشمکش، جر و بحث، بگو مگو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدل
تصویر مدل
سبک یا شیوۀ ساختن چیزی مثلاً مدل ماشین، مدل خانه
طرح یا نمونه ای که چیزی را از روی آن می سازند، الگو
فرد یا شخصی که در تهیۀ یک اثر هنری، به عنوان الگو به کار گرفته شود
شخصی که از چهره یا اندام او، در کارهای هنری، آموزشی و تبلیغاتی استفاده شود
فرهنگ فارسی عمید
(ژُ دِ لِ)
ژولین بدو. نام هنرپیشۀ فرانسوی متولد بسال 1590 و متوفی بسال 1660 م
لغت نامه دهخدا
(ژِ)
نام ناحیتی به انگلستان (در قلمرو نوتینگهام) ، دارای 3350 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(کَ دِ)
کژخاطر. کنایه از کسی که مزاج او براستقامت نباشد و در موزون و ناموزون فرق نکند. (آنندراج). بداندیش. بدنهاد. (ناظم الاطباء) :
چون صبا مجموعۀ گل را به آب ژاله شست
کژ دلم خوان گر نظر بر صفحۀ دفتر کنم.
حافظ.
رجوع به کژخاطر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از آدل
تصویر آدل
قسمتی از سواحل آفریقا در انتهای خلیج عدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدل
تصویر بدل
جانشین، عوض کردن، تغییردادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژول
تصویر ژول
چین و چروک چین و شکن، درهم پریشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدل
تصویر جدل
سخت خصومت، درشت گردیدن، یکی از صنایع خمس در منطق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خدل
تصویر خدل
پر گوشت، ستبر آگنده گوشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدل
تصویر سدل
پرده گردن بند پرده سینه ریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ندل
تصویر ندل
چالاکی، شتابی، سرعت، زودی، ربودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدل
تصویر مدل
الگو، نمونه، سرمشق
فرهنگ لغت هوشیار
مقابل ستم و داد، قسط، عدالت، انصاف، امری بین افراط و تفریط، مساوات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدل
تصویر عدل
((عِ))
یک لنگه از دو لنگه بار، مثل و مانند چیزی در وزن و بها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عدل
تصویر عدل
((عَ))
درست، دقیقاً، راست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عدل
تصویر عدل
((عَ))
دادگری کردن، داد دادن، دادگری، داد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جدل
تصویر جدل
((جَ دَ))
ستیزه، کشمکش، بحث و گفتگو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مدل
تصویر مدل
((مُ دِ))
نمونه، سرمشق، الگو، هر چیز و هر کس اعم از مجسمه و انسان و غیره که در برابر هنرمند قرار گیرد تا از روی آن نقاشی کند یا مجسمه بسازد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژول
تصویر ژول
چین و شکن، ژولیده، پریشان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مدل
تصویر مدل
((مُ دِ لّ))
دلالت کننده، راهنما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بدل
تصویر بدل
((بَ دَ))
هر چیزی که به جای دیگری واقع شود، عوض، جانشین، جمع بدلا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بدل
تصویر بدل
((بَ دَ))
کریم، شریف، جمع ابدال، بدلا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جدل
تصویر جدل
گفتاورد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بدل
تصویر بدل
یوفه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عدل
تصویر عدل
داد، دادگری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مدل
تصویر مدل
الگو
فرهنگ واژه فارسی سره
کج طبیعت، کژخاطر، کژمزاج، ناموزون
فرهنگ واژه مترادف متضاد