جدول جو
جدول جو

معنی عدل

عدل
داد دادن، دادگری کردن، دقیقاً، درست مثلاً حرف هایم را عدل گذاشت کف دستش، کسی که شهادت او مقبول باشد، عادل، از نام های خداوند
تصویری از عدل
تصویر عدل
فرهنگ فارسی عمید