سبک یا شیوۀ ساختن چیزی مثلاً مدل ماشین، مدل خانه طرح یا نمونه ای که چیزی را از روی آن می سازند، الگو فرد یا شخصی که در تهیۀ یک اثر هنری، به عنوان الگو به کار گرفته شود شخصی که از چهره یا اندام او، در کارهای هنری، آموزشی و تبلیغاتی استفاده شود
هادی. راهنما. (ناظم الاطباء). راهنمون. دلیل. (یادداشت مؤلف). دلالت کننده. هدایت کننده. (از متن اللغه). نعت فاعلی است از ادلال. رجوع به ادلال شود: مثنوی او چو قرآن مدل هادی بعضی و بعضی را مضل. شیخ بهائی. ، توفیق راست کرداری دهنده. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی شود، از حد درگذرنده در محبت و مهربانی با دوست. (ناظم الاطباء). رجوع به ادلال شود، جری: المدل بالشجاعه، الجری ٔ. (متن اللغه)
الگو. نمونه. (یادداشت مؤلف). سرمشق. (فرهنگ فارسی معین) ، کتاب نقاشی که در مدارس دانش آموزان از روی آن طراحی و نقاشی کنند، هر چیز و هرکس اعم از مجسمه و انسان و غیره که در برابر هنرمند قرار گیرد تا از روی آن نقاشی کند و یا مجسمه بسازد. (فرهنگ فارسی معین)