گنده ومقداری از خمیر آرد که جهت پختن یک قرص نان آماده شده باشد. (ناظم الاطباء). خمیری که برای پختن نان گلوله شده باشد. (فرهنگ نظام). واحدی برای خمیر آرد گندم یا جو بدان مقدار که یک قرص نان سازد. (از فرهنگ فارسی معین) ، گلوله ای از هر نوع خمیر
گنده ومقداری از خمیر آرد که جهت پختن یک قرص نان آماده شده باشد. (ناظم الاطباء). خمیری که برای پختن نان گلوله شده باشد. (فرهنگ نظام). واحدی برای خمیر آرد گندم یا جو بدان مقدار که یک قرص نان سازد. (از فرهنگ فارسی معین) ، گلوله ای از هر نوع خمیر
آهک باشد. (فرهنگ سروری). مأخوذ از هندی، آهک زنده. (ناظم الاطباء) : سرخی رویش ز سرخه منکرش چونه و فوفل شده رنگ آورش. خسرو (از فرهنگ سروری چ دبیرسیاقی). ودر نسخۀ حسین وفائی به معنی یکبار آمده این معنی غریب است و ظاهراً با معنی چاره خلط شده است
آهک باشد. (فرهنگ سروری). مأخوذ از هندی، آهک زنده. (ناظم الاطباء) : سرخی رویش ز سرخه منکرش چونه و فوفل شده رنگ آورش. خسرو (از فرهنگ سروری چ دبیرسیاقی). ودر نسخۀ حسین وفائی به معنی یکبار آمده این معنی غریب است و ظاهراً با معنی چاره خلط شده است
هر یک از برجستگی های گوشتی دوطرف صورت، نوع، طرز، رنگ، برای مثال هزار گونه گل از شاخ چهره بنموده / چو لعبتان گل اندام نازک از پا چنگ (شمس فخری - مجمع الفرس - گونه)، شکل
هر یک از برجستگی های گوشتی دوطرف صورت، نوع، طرز، رنگ، برای مِثال هزار گونه گل از شاخ چهره بنموده / چو لعبتان گل اندام نازک از پا چنگ (شمس فخری - مجمع الفرس - گونه)، شکل
دانه ای که پرندگان می خوردند، نوعی دیوار گلی که سنگ و آجر در آن به کار نمی رود و لایه های آن را تکه تکه بر روی هم می چینند، هر لایه از دیوار گلی، دای، در علم زمین شناسی هر طبقه از زمین که از لحاظ آثار و بقایا مربوط به یک دوره است
دانه ای که پرندگان می خوردند، نوعی دیوار گِلی که سنگ و آجر در آن به کار نمی رود و لایه های آن را تکه تکه بر روی هم می چینند، هر لایه از دیوار گِلی، دای، در علم زمین شناسی هر طبقه از زمین که از لحاظ آثار و بقایا مربوط به یک دوره است
خرده مالک، آب، ملک یا گله ای که چند مالک داشته باشد، گله ای که هر یک از روستاییان چند گوسفند در آن داشته باشند، چوپانی که گلۀ گوسفند متعلق به روستاییان را بچراند
خرده مالک، آب، ملک یا گله ای که چند مالک داشته باشد، گله ای که هر یک از روستاییان چند گوسفند در آن داشته باشند، چوپانی که گلۀ گوسفند متعلق به روستاییان را بچراند
قسمت جلوآمدۀ آروارۀ زیرین، زنخ گلولۀ خمیر به اندازه ای که یک نان از آن پخته شود، زواله چانه انداختن: چانه زدن، کنایه از بسیار سخن گفتن، پرحرفی کردن، حرف زدن زیاد در موقع خرید و فروش برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت چانه جنباندن: چانه زدن، کنایه از بسیار سخن گفتن، پرحرفی کردن، حرف زدن زیاد در موقع خرید و فروش برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت چانه زدن: کنایه از بسیار سخن گفتن، پرحرفی کردن، حرف زدن زیاد در موقع خرید و فروش برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت چانه گرفتن: گلوله کردن خمیر به اندازۀ یک نان
قسمت جلوآمدۀ آروارۀ زیرین، زنخ گلولۀ خمیر به اندازه ای که یک نان از آن پخته شود، زواله چانه انداختن: چانه زدن، کنایه از بسیار سخن گفتن، پرحرفی کردن، حرف زدن زیاد در موقع خرید و فروش برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت چانه جنباندن: چانه زدن، کنایه از بسیار سخن گفتن، پرحرفی کردن، حرف زدن زیاد در موقع خرید و فروش برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت چانه زدن: کنایه از بسیار سخن گفتن، پرحرفی کردن، حرف زدن زیاد در موقع خرید و فروش برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت چانه گرفتن: گلوله کردن خمیر به اندازۀ یک نان
دانه ای که مرغ از زمین برچیند و بخورد، هر طبقه از دیوار گلی، دیوار گلی، قسمتی از ساختمان پوسته جامد کره زمین که دارای ساختمان مشابه از لحاظ مواد ترکیبی است و آثار و بقایای فسیل شناسی آن مربوط بیک زمانست طبقه زمین
دانه ای که مرغ از زمین برچیند و بخورد، هر طبقه از دیوار گلی، دیوار گلی، قسمتی از ساختمان پوسته جامد کره زمین که دارای ساختمان مشابه از لحاظ مواد ترکیبی است و آثار و بقایای فسیل شناسی آن مربوط بیک زمانست طبقه زمین
آنکه چسب بسیار کند چسو، جانورکی مانند خنفاء و دراز تر از آن که در خانه های مرطوب و زیر فرشها پیدا شود و چون بدان دست زنند بوی عفن از خود پراکند خر چسونه چسینه، نوعی دشنام برای تحقیر کسان پست و نا لایق
آنکه چسب بسیار کند چسو، جانورکی مانند خنفاء و دراز تر از آن که در خانه های مرطوب و زیر فرشها پیدا شود و چون بدان دست زنند بوی عفن از خود پراکند خر چسونه چسینه، نوعی دشنام برای تحقیر کسان پست و نا لایق