جدول جو
جدول جو

معنی چغنه

چغنه
چغانه، از آلات موسیقی شبیه قاشق که چند زنگوله به آن آویخته و با دست تکان می دادند، چغان
تصویری از چغنه
تصویر چغنه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چغنه

چغنه

چغنه
سازیست که نوازند چغانه، چوبی است میان شکافته که جلاجلی چند برآن تعبیه کنند و بدان اصول نگاه دارند، نوایی است از موسیقی. گنجشک
فرهنگ لغت هوشیار

چغنه

چغنه
گنجشک را گویند و به عربی عصفور خوانند. (برهان). گنجشگ باشد. (جهانگیری). گنجشک و عصفور. (ناظم الاطباء). چُغُک و چُغو و چُغوک:
شوم چون بوم و گرسنه چون زاغ
خُرد چون چغنه سست چون کوتر.
پوربها (از جهانگیری).
رجوع به چُغُک و چُغو و چُغوک شود، ابابیل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

چغنه

چغنه
نام سازی است که نوازند. (برهان). نام سازی است. (جهانگیری) ، مخفف چغانه است و آن چوبی باشد میان شکافته که چند جلاجل بر آن تعبیه کرده اند. (برهان). مخفف چغانه است. (انجمن آرا) (آنندراج). سازی که چغانه نیز گویند. (ناظم الاطباء) :
بیا مطرب آن چغنه کز یک فغان
کشد زاهدان را به دیر مغان.
خسرو (از انجمن آرا).
، نوائی از موسیقی. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا

چینه

چینه
دانه ای که مرغ از زمین برچیند و بخورد، هر طبقه از دیوار گلی، دیوار گلی، قسمتی از ساختمان پوسته جامد کره زمین که دارای ساختمان مشابه از لحاظ مواد ترکیبی است و آثار و بقایای فسیل شناسی آن مربوط بیک زمانست طبقه زمین
فرهنگ لغت هوشیار

چونه

چونه
واحدی برای خمیر آرد گندم یا جو بدان مقدار که یک قرص نان سازد، گلوله ای از هر نوع خمیر
فرهنگ لغت هوشیار