چهار جهت اصلی که عبارت است از مشرق، مغرب، شمال و جنوب، چهار سمت چهارجهت فرعی: چهار جهتی که بین چهار جهت اصلی قرار دارد و عبارت است از شمال شرقی، جنوب شرقی، شمال غربی و جنوب غربی
چهار جهت اصلی که عبارت است از مشرق، مغرب، شمال و جنوب، چهار سمت چهارجهت فرعی: چهار جهتی که بین چهار جهت اصلی قرار دارد و عبارت است از شمال شرقی، جنوب شرقی، شمال غربی و جنوب غربی
چهارطرف، چهارجانب، چهار سمت، جهات چهارگانه، کنایه از دنیا، نوعی پیچ گوشتی با سری متقاطع، کنایه از چهارراه میان بازار، محلی که چهار بازار از آن منشعب می شود، چهارراه، کنایه از همه جا، چهارضلعی، ویژگی شکم سیر و بسیار پر
چهارطرف، چهارجانب، چهار سمت، جهات چهارگانه، کنایه از دنیا، نوعی پیچ گوشتی با سری متقاطع، کنایه از چهارراه میان بازار، محلی که چهار بازار از آن منشعب می شود، چهارراه، کنایه از همه جا، چهارضلعی، ویژگی شکم سیر و بسیار پر
نام یکی از دهستانهای بخش قروۀ شهرستان سنندج است. این دهستان در جنوب خاوری بخش واقع شده و از شمال به دهستان اسفندآباد همین بخش، از خاور به بخش سیمینه رود، از جنوب به بخش اسدآباد و از باختر به بخش سنقر و کلیائی از شهرستان کرمانشاهان می پیوندد. هوای دهستان سردسیر است. (زمستان طولانی، تابستان معتدل). آبادیهای دهستان از چشمه آبیاری میشود. و محصول عمده آن غلات و لبنیات است. ارتفاعات در باختر این دهستان کوههای شمالی و خاوری بخش سنقر کلیائی و کوههای جنوبی دهستان اسفندآباد واقع است و خرسرنه - سنگ سوراخ - بنصیری نامیده میشوند. ارتفاع قلۀ خرسرنه 2567، سنگ سوراخ 2927 و بنصیر 2802 گز است. کوههای دهستان خدابنده لو در خاور دهستان کشیده شده و به سلسلۀ اصلی الوند متصل میگردد. گردنۀ همه کسی بین قروه و همدان پست ترین نقطۀ کوه مذکور میباشد و ارتفاع آن 2165گز است. رود خانه مهمی در این دهستان وجود ندارد. تنها رود خانه کوچک شیروانه و تکیه است که از ارتفاعات باختری سرچشمه گرفته به طرف شمال جریان پیدا میکندو به رود خانه شور می پیوندد. آب رودخانه های کوچک دیگر دهستان که در بهار و مواقع بارندگی زنده و آب دارند به رود خانه بالا منتهی میشوند. دهستان چهاردولی از 31 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و 12000 تن سکنه دارد و قریه های مهم آن عبارت است از: صندوق آباد، نارنجک، آقبلاغ، باباشیداله، گندآب بالا و پائین. راه شوسۀ سنندج به همدان از وسط دهستان میگذرد. آبادیهای ناظم آباد دوسر، وی نسار، و داش بلاغ این دهستان کنار راه شوسه واقع شده اند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
نام یکی از دهستانهای بخش قروۀ شهرستان سنندج است. این دهستان در جنوب خاوری بخش واقع شده و از شمال به دهستان اسفندآباد همین بخش، از خاور به بخش سیمینه رود، از جنوب به بخش اسدآباد و از باختر به بخش سنقر و کلیائی از شهرستان کرمانشاهان می پیوندد. هوای دهستان سردسیر است. (زمستان طولانی، تابستان معتدل). آبادیهای دهستان از چشمه آبیاری میشود. و محصول عمده آن غلات و لبنیات است. ارتفاعات در باختر این دهستان کوههای شمالی و خاوری بخش سنقر کلیائی و کوههای جنوبی دهستان اسفندآباد واقع است و خرسرنه - سنگ سوراخ - بنصیری نامیده میشوند. ارتفاع قلۀ خرسرنه 2567، سنگ سوراخ 2927 و بنصیر 2802 گز است. کوههای دهستان خدابنده لو در خاور دهستان کشیده شده و به سلسلۀ اصلی الوند متصل میگردد. گردنۀ همه کسی بین قروه و همدان پست ترین نقطۀ کوه مذکور میباشد و ارتفاع آن 2165گز است. رود خانه مهمی در این دهستان وجود ندارد. تنها رود خانه کوچک شیروانه و تکیه است که از ارتفاعات باختری سرچشمه گرفته به طرف شمال جریان پیدا میکندو به رود خانه شور می پیوندد. آب رودخانه های کوچک دیگر دهستان که در بهار و مواقع بارندگی زنده و آب دارند به رود خانه بالا منتهی میشوند. دهستان چهاردولی از 31 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و 12000 تن سکنه دارد و قریه های مهم آن عبارت است از: صندوق آباد، نارنجک، آقبلاغ، باباشیداله، گندآب بالا و پائین. راه شوسۀ سنندج به همدان از وسط دهستان میگذرد. آبادیهای ناظم آباد دوسر، وی نسار، و داش بلاغ این دهستان کنار راه شوسه واقع شده اند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان مهربان بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان، در 50 هزارگزی شمال باختری قصبۀ کبودرآهنگ و6 هزارگزی باختر راه قافله رو قدیم همدان به زنجان واقع است، 204 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان مهربان بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان، در 50 هزارگزی شمال باختری قصبۀ کبودرآهنگ و6 هزارگزی باختر راه قافله رو قدیم همدان به زنجان واقع است، 204 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
طوفان. گرداب. رجوع به چارموج شود. - چهارموج بلا، بلا که از چهار جهت روی آورد. داهیه که از هر جانب روی کند. مجازاً به معنی بلای بزرگ. مصیبت عظیم. ف تنه تامه. بلای هول: در میان چهارموج بلا تو هم ای دل بلای ما شده ای. ؟
طوفان. گرداب. رجوع به چارموج شود. - چهارموج بلا، بلا که از چهار جهت روی آورد. داهیه که از هر جانب روی کند. مجازاً به معنی بلای بزرگ. مصیبت عظیم. ف تنه تامه. بلای هول: در میان چهارموج بلا تو هم ای دل بلای ما شده ای. ؟
جسمی چهار وجهی است که از هر طرف به مثلث های مسطح محدود باشد. هر یک از این مثلث های مسطح راوجه و اضلاع آنها را یال و انتهای یالها را رأس چهاروجهی میخوانند. خطی که دو رأس غیرواقع در یک وجه را به هم وصل میکند قطر چهاروجهی نامیده میشود. سطح جانبی هر چاروجهی مساوی است با مجموع سطح های وجوه جانبی آن. و مساحت چهاروجهی برابر است با مجموع مساحت های وجوه آن و یا به عبارت دیگر مساحت هر چهاروجهی برابر است با مجموع سطح جانبی و سطح قاعده آن. مقطع هرچهاروجهی مثلث است. هر هرم مثلث القاعده چهاروجهی است. از این قرار دو چهاروجهی که دارای قاعده های معادل و ارتفاع های برابر باشند، معادلند و هر منشور مثلث القاعده را میتوان به سه هرم مثلث القاعده یا سه چهاروجهی متعادل تجزیه کرد و حجم هر چهاروجهی ثلث حجم منشوری است که به همان قاعده و همان ارتفاع باشد. و چهاروجهی یکی از اجسام افلاطونی است. فضائی که با وجود هر چهاروجهی اشغال میشود با حجم آن چهاروجهی برابر است و حجم هر چهاروجهی مساوی است با ثلث حاصل ضرب مساحت قاعده در ارتفاع آن. چون بخواهیم حجم یک چهار وجهی را محاسبه کنیم نخست باید مساحت قاعده آن چهاروجهی را حساب کنیم. به این ترتیب که اگر طول قاعده مثلثی که در قاعده چهاروجهی قرار گرفته به اندازۀ L و ارتفاع آن به اندازۀ h باشد مساحت قاعده چهاروجهی عبارت است از: طول قاعده مثلث در نصف ارتفاع آن. یا: l. 12h = S حال برای محاسبۀ حجم چهاروجهی گوئیم اگر ارتفاع چهاروجهی برابر با H باشد حجم آن مساوی است با: H. 13S = V
جسمی چهار وجهی است که از هر طرف به مثلث های مسطح محدود باشد. هر یک از این مثلث های مسطح راوجه و اضلاع آنها را یال و انتهای یالها را رأس چهاروجهی میخوانند. خطی که دو رأس غیرواقع در یک وجه را به هم وصل میکند قطر چهاروجهی نامیده میشود. سطح جانبی هر چاروجهی مساوی است با مجموع سطح های وجوه جانبی آن. و مساحت چهاروجهی برابر است با مجموع مساحت های وجوه آن و یا به عبارت دیگر مساحت هر چهاروجهی برابر است با مجموع سطح جانبی و سطح قاعده آن. مقطع هرچهاروجهی مثلث است. هر هرم مثلث القاعده چهاروجهی است. از این قرار دو چهاروجهی که دارای قاعده های معادل و ارتفاع های برابر باشند، معادلند و هر منشور مثلث القاعده را میتوان به سه هرم مثلث القاعده یا سه چهاروجهی متعادل تجزیه کرد و حجم هر چهاروجهی ثلث حجم منشوری است که به همان قاعده و همان ارتفاع باشد. و چهاروجهی یکی از اجسام افلاطونی است. فضائی که با وجود هر چهاروجهی اشغال میشود با حجم آن چهاروجهی برابر است و حجم هر چهاروجهی مساوی است با ثلث حاصل ضرب مساحت قاعده در ارتفاع آن. چون بخواهیم حجم یک چهار وجهی را محاسبه کنیم نخست باید مساحت قاعده آن چهاروجهی را حساب کنیم. به این ترتیب که اگر طول قاعده مثلثی که در قاعده چهاروجهی قرار گرفته به اندازۀ L و ارتفاع آن به اندازۀ h باشد مساحت قاعده چهاروجهی عبارت است از: طول قاعده مثلث در نصف ارتفاع آن. یا: l. 12h = S حال برای محاسبۀ حجم چهاروجهی گوئیم اگر ارتفاع چهاروجهی برابر با H باشد حجم آن مساوی است با: H. 13S = V
دارندۀ چهارپا. ذواربعه قوائم. که بر چهار پایه و قائمه استوار باشد، چارپا، گروهی از حیوانات اهلی یا وحشی که بر دو دست و دو پا حرکت کنند. همچون: گاو، گوسفند، اسب، خر، استر و اشتر. ماشی (در جمع مواشی). (یادداشت مؤلف) : اراحه، چهارپای با مأوی بردن شبانگاه. بهیمه، چهارپای. (دهار) (تاج المصادر بیهقی) : و پولی ساختند و خلایق و چهارپایان بدان می گذشتند. (ترجمه تاریخ طبری). و (مردم بجناک ترک) خداوندان خرگاه و قبه و چهارپای و گوسپندند. (حدود العالم). و این بربریان (به مغرب) ... خداوندان چهارپایند و با زر بسیارند ولکن عرب به چهارپای توانگرترند.و بربریان به زر توانگرترند. (حدود العالم). دو روزشهر و نواحی غارت کردند و بسیار مال و چهارپای به لشکر رسید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 244). از ری سوی خراسان بیامدند و از ایشان فسادها رفت و چهارپای کوزکانان یکسر براندند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 407). و گفتند ما را اجازه ده تا اینجا باشیم و آب خوریم و چهارپایان را بچرانیم. (قصص الانبیاء ص 50). و گوشت مرغ زود گوارنده تر از گوشت چهارپایان باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و هرچه از مال و چهارپایان و اسباب بنی اسرائیل در خزانه و در دست کسان بخت النصر و در خزانۀ بهمن مانده بود با ایشان داد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 57) .و گیاه این مرغزار به زمستان بکار آید و تابستان چهارپایان را زیان دارد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 154) .و مال او و خان و مان و چهارپایان او را تاراج داد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 130). چنین گویند که از صورت چهارپایان هیچ صورت نیکوتر از اسپ نیست. (نوروزنامه). اسپ... شاه همه چهارپایان چرنده است. (نوروزنامه). جو توشۀ پیغامبران است و توشۀ پارسامردمان که دین بدیشان درست شود و توشۀ چهارپایان و ستوران که ملک بر ایشان بپای بود. (نوروزنامه). هر چهارپای که یافتند بر در سرای مقتدر پی کردند. (مجمل التواریخ والقصص). و در حوالی ولایت در این سیلاب قرب سیصد آدمی از مرد و زن و بسیار چهارپای هلاک گشتند. (تاریخ سیستان). مصلحت آن بود که در طویلۀ چهارپایان روم و ستوری نیکو بگیرم. (سندبادنامه ص 220). بیطار از آنچه درچشم چهارپایان میکرد در دیدۀ او کشید. (گلستان) : اوابد، چهارپایان دشتی. رجوع به چارپا و چاروا شود
دارندۀ چهارپا. ذواربعه قوائم. که بر چهار پایه و قائمه استوار باشد، چارپا، گروهی از حیوانات اهلی یا وحشی که بر دو دست و دو پا حرکت کنند. همچون: گاو، گوسفند، اسب، خر، استر و اشتر. ماشی (در جمع مواشی). (یادداشت مؤلف) : اراحه، چهارپای با مأوی بردن شبانگاه. بهیمه، چهارپای. (دهار) (تاج المصادر بیهقی) : و پولی ساختند و خلایق و چهارپایان بدان می گذشتند. (ترجمه تاریخ طبری). و (مردم بجناک ترک) خداوندان خرگاه و قبه و چهارپای و گوسپندند. (حدود العالم). و این بربریان (به مغرب) ... خداوندان چهارپایند و با زر بسیارند ولکن عرب به چهارپای توانگرترند.و بربریان به زر توانگرترند. (حدود العالم). دو روزشهر و نواحی غارت کردند و بسیار مال و چهارپای به لشکر رسید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 244). از ری سوی خراسان بیامدند و از ایشان فسادها رفت و چهارپای کوزکانان یکسر براندند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 407). و گفتند ما را اجازه ده تا اینجا باشیم و آب خوریم و چهارپایان را بچرانیم. (قصص الانبیاء ص 50). و گوشت مرغ زود گوارنده تر از گوشت چهارپایان باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و هرچه از مال و چهارپایان و اسباب بنی اسرائیل در خزانه و در دست کسان بخت النصر و در خزانۀ بهمن مانده بود با ایشان داد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 57) .و گیاه این مرغزار به زمستان بکار آید و تابستان چهارپایان را زیان دارد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 154) .و مال او و خان و مان و چهارپایان او را تاراج داد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 130). چنین گویند که از صورت چهارپایان هیچ صورت نیکوتر از اسپ نیست. (نوروزنامه). اسپ... شاه همه چهارپایان چرنده است. (نوروزنامه). جو توشۀ پیغامبران است و توشۀ پارسامردمان که دین بدیشان درست شود و توشۀ چهارپایان و ستوران که ملک بر ایشان بپای بود. (نوروزنامه). هر چهارپای که یافتند بر در سرای مقتدر پی کردند. (مجمل التواریخ والقصص). و در حوالی ولایت در این سیلاب قرب سیصد آدمی از مرد و زن و بسیار چهارپای هلاک گشتند. (تاریخ سیستان). مصلحت آن بود که در طویلۀ چهارپایان روم و ستوری نیکو بگیرم. (سندبادنامه ص 220). بیطار از آنچه درچشم چهارپایان میکرد در دیدۀ او کشید. (گلستان) : اوابد، چهارپایان دشتی. رجوع به چارپا و چاروا شود
چهار حد اصلی. چهارسوی وچهارطرف: چهار جهت اصلی، مشرق، مغرب، شمال و جنوب. چهار جهت فرعی، شمال شرقی، شمال غربی، جنوب شرقی و جنوب غربی، عالم. رجوع به چارجهت شود
چهار حد اصلی. چهارسوی وچهارطرف: چهار جهت اصلی، مشرق، مغرب، شمال و جنوب. چهار جهت فرعی، شمال شرقی، شمال غربی، جنوب شرقی و جنوب غربی، عالم. رجوع به چارجهت شود
از اصطلاحات علم آمار، اساس آمارگیری نمونه ای را اصطلاحاً چهارچوب گویند. و آن عبارت است از: فهرست مجموعه واحدهای جامعۀ مورد مطالعه که از آن به تعداد معینی نمونه انتخاب میشود. در طرح و اجرای هر آمارگیری لازم است که قبلاً اطلاعاتی از جامعۀ مورد مطالعه و بعضی از مشخصات جامعۀ آماری در دست باشد، تا به عنوان چهارچوب در طرح آمارگیری آن جامعه استفاده شود. این اطلاعات را ممکن است از آمارگیری های قبلی که درباره موضوع مورد مطالعه انجام گرفته و یا از منابع دیگر مثلاً اطلاعاتی که در ادارات و مؤسسات دولتی و وابسته به دولت موجوداست به دست آورد. این اطلاعات را معمولاً از آخرین سرشماری یا آمارگیری به دست می آورند و این اطلاعات هرچه تازه تر و دقیق تر باشد از آمارگیری نتیجۀ بهتری گرفته میشود. زیرا اگر زمان تهیۀ چهارچوب خیلی دیرتر از زمان آمارگیری باشد ممکن است تغییرات کلی در وضع واحدهای نمونه حاصل شده باشد و آمارگیری بی ارزش شده باشد، و تورش تولید کند. (روشهای مقدماتی آماری 33) قطعاتی از چوب که بیش از 3 و کمتر از پنج باشد. چهار قطعۀ چوب که معمولاً تراشیده شده و به زوایای قائمه بهم متصل شده باشد و چهار جانب چیزی را فراگیرد. - چهارچوب در، قطعات چوب چهارگانه اطراف در که دو به دو موازی و مساوی است و شکل مستطیلی سازد و دو لنگه در (در درهای دولتی) و در یک لتی داخل آن حرکت کند و باز و بسته شود. حاشیۀ چوبین در. دریواس. رجوع به چارچوب شود. - در چهارچوب چیزی گفتگو کردن، در محدودۀ آن سخن گفتن و گفتگو کردن درباره چیزی آن سان که از حدود آن تجاوز نکند، مانند در چهارچوب قانون صحبت میکنیم، در چهارچوب قانون بایستی قضاوت کرد. در چهارچوب علم گفتگو باید کرد. - در چهارچوب قرار دادن و در چهارچوب افکندن، مجازاً به معنی محدود کردن و برای چیزی حد و حدودی قرار دادن است
از اصطلاحات علم آمار، اساس آمارگیری نمونه ای را اصطلاحاً چهارچوب گویند. و آن عبارت است از: فهرست مجموعه واحدهای جامعۀ مورد مطالعه که از آن به تعداد معینی نمونه انتخاب میشود. در طرح و اجرای هر آمارگیری لازم است که قبلاً اطلاعاتی از جامعۀ مورد مطالعه و بعضی از مشخصات جامعۀ آماری در دست باشد، تا به عنوان چهارچوب در طرح آمارگیری آن جامعه استفاده شود. این اطلاعات را ممکن است از آمارگیری های قبلی که درباره موضوع مورد مطالعه انجام گرفته و یا از منابع دیگر مثلاً اطلاعاتی که در ادارات و مؤسسات دولتی و وابسته به دولت موجوداست به دست آورد. این اطلاعات را معمولاً از آخرین سرشماری یا آمارگیری به دست می آورند و این اطلاعات هرچه تازه تر و دقیق تر باشد از آمارگیری نتیجۀ بهتری گرفته میشود. زیرا اگر زمان تهیۀ چهارچوب خیلی دیرتر از زمان آمارگیری باشد ممکن است تغییرات کلی در وضع واحدهای نمونه حاصل شده باشد و آمارگیری بی ارزش شده باشد، و تورش تولید کند. (روشهای مقدماتی آماری 33) قطعاتی از چوب که بیش از 3 و کمتر از پنج باشد. چهار قطعۀ چوب که معمولاً تراشیده شده و به زوایای قائمه بهم متصل شده باشد و چهار جانب چیزی را فراگیرد. - چهارچوب در، قطعات چوب چهارگانه اطراف در که دو به دو موازی و مساوی است و شکل مستطیلی سازد و دو لنگه در (در درهای دولتی) و در یک لتی داخل آن حرکت کند و باز و بسته شود. حاشیۀ چوبین در. دریواس. رجوع به چارچوب شود. - در چهارچوب چیزی گفتگو کردن، در محدودۀ آن سخن گفتن و گفتگو کردن درباره چیزی آن سان که از حدود آن تجاوز نکند، مانند در چهارچوب قانون صحبت میکنیم، در چهارچوب قانون بایستی قضاوت کرد. در چهارچوب علم گفتگو باید کرد. - در چهارچوب قرار دادن و در چهارچوب افکندن، مجازاً به معنی محدود کردن و برای چیزی حد و حدودی قرار دادن است
نام یکی از کاخهای شاه عباس صفوی در اصفهان که درمجاورت عمارت تیموری واقع بود. و از یک طرف به باغ چهل ستون و از طرف دیگر به میدانی (که به مناسبت نام همین کاخ میدان چهارحوض خوانده میشد) ارتباط داشت
نام یکی از کاخهای شاه عباس صفوی در اصفهان که درمجاورت عمارت تیموری واقع بود. و از یک طرف به باغ چهل ستون و از طرف دیگر به میدانی (که به مناسبت نام همین کاخ میدان چهارحوض خوانده میشد) ارتباط داشت
اصطلاحی در بازی ورق. نام ورقی از اوراق بازی که بر آن چهار خال نقش شده باشد. (مرکب از چهار عددمابین سه و پنج) + لو، که در اصطلاح قمار معنی شکلی دارد که بر ورق رسم شود و به عبارت بهتر این کلمه به عنوان معدود برای هر شکل منقوش بر اوراق بازی بکار رود، چنانکه دو لو، یعنی دارای دو شکل، سه لو، دارای سه شکل و چهار لو، ورقی که دارای چهار شکل باشد. و این اطلاق برای همه انواع نقشها و خالهای ورق است
اصطلاحی در بازی ورق. نام ورقی از اوراق بازی که بر آن چهار خال نقش شده باشد. (مرکب از چهار عددمابین سه و پنج) + لو، که در اصطلاح قمار معنی شکلی دارد که بر ورق رسم شود و به عبارت بهتر این کلمه به عنوان معدود برای هر شکل منقوش بر اوراق بازی بکار رود، چنانکه دو لو، یعنی دارای دو شکل، سه لو، دارای سه شکل و چهار لو، ورقی که دارای چهار شکل باشد. و این اطلاق برای همه انواع نقشها و خالهای ورق است