جدول جو
جدول جو

معنی چهارموج

چهارموج
طوفان شدید دریا، غرقاب، گرداب
تصویری از چهارموج
تصویر چهارموج
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چهارموج

چهارموج

چهارموج
طوفان. گرداب. رجوع به چارموج شود.
- چهارموج بلا، بلا که از چهار جهت روی آورد. داهیه که از هر جانب روی کند. مجازاً به معنی بلای بزرگ. مصیبت عظیم. ف تنه تامه. بلای هول:
در میان چهارموج بلا
تو هم ای دل بلای ما شده ای.
؟
لغت نامه دهخدا

چهارموجه

چهارموجه
گرداب. (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به چارموجه شود.
- چهارموجه شدن دریا، طوفانی شدن دریا. برانگیخته شدن آب دریا. به تلاطم افتادن دریا. از هر سوی خیزآبها برخاستن. از هر جانب کوهه های آب بر هم غلطیدن
لغت نامه دهخدا

چارموج

چارموج
چهارموج. چارموجه. طوفان. گرداب که بهندی ’بهنور’ گویند. (آنندراج) :
کسی کزشش جهت کرده کناره
فتد در چارموج از حسن پنجاب.
آرزو (از آنندراج).
و رجوع به چارموجه شود
لغت نامه دهخدا

چهارسوق

چهارسوق
بازار، جای داد و ستد و خرید و فروش کالا، محل اجتماع و داد و ستد فروشندگان و خریداران، کوچۀ سرپوشیده که دارای چندین مغازه یا فروشگاه باشد
چهارسوق
فرهنگ فارسی عمید

چهارجوی

چهارجوی
در روایات، چهار نهر بهشتی که آب گوارا، انگبین، شیر و بادۀ خوشگوار در آن ها جاری است
چهارجوی
فرهنگ فارسی عمید