طوفان. گرداب. رجوع به چارموج شود. - چهارموج بلا، بلا که از چهار جهت روی آورد. داهیه که از هر جانب روی کند. مجازاً به معنی بلای بزرگ. مصیبت عظیم. ف تنه تامه. بلای هول: در میان چهارموج بلا تو هم ای دل بلای ما شده ای. ؟
گرداب. (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به چارموجه شود. - چهارموجه شدن دریا، طوفانی شدن دریا. برانگیخته شدن آب دریا. به تلاطم افتادن دریا. از هر سوی خیزآبها برخاستن. از هر جانب کوهه های آب بر هم غلطیدن
چهارموج. چارموجه. طوفان. گرداب که بهندی ’بهنور’ گویند. (آنندراج) : کسی کزشش جهت کرده کناره فتد در چارموج از حسن پنجاب. آرزو (از آنندراج). و رجوع به چارموجه شود