جدول جو
جدول جو

معنی چفا - جستجوی لغت در جدول جو

چفا
از توابع دهستان بندپی درحوزه ی شهرستان بابل، خرده برنج، نیم دانه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شفا
تصویر شفا
(پسرانه)
بهبود یافتن از بیماری، تندرستی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وفا
تصویر وفا
(دخترانه و پسرانه)
پایدار بودن در قول و قرار، تعهد و دوستی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صفا
تصویر صفا
(پسرانه)
یکرنگی، خلوص، صمیمیت، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی، نام کوهی در مکه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چیا
تصویر چیا
(پسرانه)
کوهستان، کوه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جفا
تصویر جفا
جور، ستم، کنایه از ناسزا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرا
تصویر چرا
علف خوردن حیوانات علف خوار در چراگاه، چریدن، برای مثال نفس خرگوشت به صحرا در چرا / تو به قعر این چه چون و چرا (مولوی - ۹۰)
چرا دادن: به چرا بردن
چرا داشتن: علف خوردن حیوانات علف خوار در چراگاه، چرا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرا
تصویر چرا
کلمۀ تعلیل و پرسش، برای چه، به چه جهت؟ مثلاً چرا این کار را کردی؟، (شبه جمله، قید) بلی، آری (در جواب پرسش منفی) مثلاً تو با ما نمی آیی؟ چرا؟
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفا
تصویر کفا
سختی، مشقت، رنج، محنت، دلتنگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قفا
تصویر قفا
پشت گردن، پس سر، پس، دنبال، پشت سر
قفا خوردن: پس گردنی خوردن
قفا زدن: پس گردنی زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چفت
تصویر چفت
چوب بندی زیر درخت، چوب بستی که شاخه های تاک، کدو و امثال آن ها را روی آن می خوابانند، دارمو، جفت، چفته، سقف خمیده و طاق مانند، سقف گنبدی، طاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صفا
تصویر صفا
صمیمیت، یکرنگی، پاک، روشن و خالص شدن، تفریح، خوشی و خرمی، در موسیقی گوشه ای در دستگاه شور، پاکی، پاکیزگی، روشنی
صفا دادن: زدودن چیزی و به آن جلا و رونق دادن، پاک و پاکیزه کردن
صفا داشتن: باصفا بودن، دارای لطف و طراوت بودن، ضمیر پاک داشتن
صفا کردن: شادی و خوشی کردن، صلح کردن، آشتی کردن، سازش کردن، برای مثال بیار باده و آماده ساز مجلس عیش / که شیخ صومعه با نفس خود صفا کرده ست (عرفی - ۲۱۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شفا
تصویر شفا
تندرستی دادن، کسی را از بیماری رهانیدن، تندرست ساختن، بهبود و رهایی از مرض، جمع اشفیه، دوا، دارو، درمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شفا
تصویر شفا
بقیۀ ماه پیش از آنکه ناپدید شود، کنارۀ چیزی، لبۀ چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عفا
تصویر عفا
کره خر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قفا
تصویر قفا
پس گردن و پس سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفا
تصویر کفا
رنج، سختی
فرهنگ لغت هوشیار
دوستی یکرنگ یکرنگی، بی آلایشی، شادابی، گلگشت، یکی از گوشه های شور صافی شدن، پاک و بی غش و بی کدورت شدن، پاکیزگی مقابل کدورت تیرگی. یا از صفا افتادن، بی رونق شدن، یا صفا ذهن. استعداد نفس آدمی برای استخراج امر مطلوب، خلوص یکرنگی صمیمیت، تمییزی نظافت، طراوت، آشتی صلح، تفرج تماشا، یکی از گوشه های شور، صافی شدن، روشنی، پاکیزگی
فرهنگ لغت هوشیار
پوشیدگی نهفتگی پنهانی نهانی پنهان پوشش، رگو چادر زنان پوشیده شدن نهفته گشتن، پوشیدگی نهانی نهفتگی مقابل ظهور
فرهنگ لغت هوشیار
بشازش درمان بهبودی تندرستی، داروی دل بهبود یافتن از بیماری، بهبودی رهایی از مرض، دوا درمان، جمع اشفیه، تندرستی و بهبود از مرض، بهبود پذیر
فرهنگ لغت هوشیار
بسر بردن عهد و پیمان مقابل غدر، انجام پذیرفتن، بسر بردگی عهد و قول مقابل غدر، انجام یابندگی، دونستی صمیمیت مقابل جفا: (ای دل چه اندیشیده ای در غدرآن تقصیرها زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا ک) (دیوان کبیر) -6 پیمان عهد. یا وفای عهد. بسر بردن عهد و پیمان: (بروی خوب و خلق خوش و... علو همت و درستی وعد و وفای عهد... ممتاز گردانیده است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفا
تصویر حفا
باز داشتن، بر زمین افکندن لویی تک بیخ تک نیکویی
فرهنگ لغت هوشیار
چهل روزی که مرتاضان چله نشینند، چهل روز ایام نفاس یعنی آن مدت پس از زاییدن که زن نا پاک میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چفت
تصویر چفت
زنجیر و قلاب پشت درب تنگ و چسبان را گویند، صفت محکم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چکا
تصویر چکا
جل، نوایی از موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرا
تصویر چرا
چریدن، چرا کردن از برای چه، بچه دلیل بهرچه، بچه علت، بچه سبب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جفا
تصویر جفا
بی مهری، بی وفائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفا
تصویر رفا
رفوگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفا
تصویر دفا
خمیدگی کوژی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لفا
تصویر لفا
لای توی درون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جفا
تصویر جفا
((جَ))
آزردن، بی مهری کردن، بی وفایی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چرا
تصویر چرا
((چَ))
چریدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چرا
تصویر چرا
((چِ))
از ادات استفهام به معنی برای چه ¿
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جفا
تصویر جفا
ظلم، جور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شفا
تصویر شفا
بهبود، درمان
فرهنگ واژه فارسی سره