جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شفا

شفا

شفا
بشازش درمان بهبودی تندرستی، داروی دل بهبود یافتن از بیماری، بهبودی رهایی از مرض، دوا درمان، جمع اشفیه، تندرستی و بهبود از مرض، بهبود پذیر
فرهنگ لغت هوشیار

شفا

شفا
تندرستی دادن، کسی را از بیماری رهانیدن، تندرست ساختن، بهبود و رهایی از مرض، جمعِ اَشفیه، دوا، دارو، درمان
شفا
فرهنگ فارسی عمید

شفا

شفا
روا و مشروع و جایز. و هر چیز جایز و روا و مشروع. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

شفا

شفا
بقیۀ هلاک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آخر عمر. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، کرانۀ هر چیز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کران. (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 61). کناره. کنار. لب. دم. حَرْف. (یادداشت مؤلف). کرانۀ رود. (دهار). کنار و طرف هر چیز. (غیاث اللغات) (آنندراج). کناره. ج، اشفاء. (مهذب الاسماء) ، گوشه. ج، اشفاء، شُفی ّ، شِفی ّ. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
- شفاجُرُف، کنارۀ وادی و آبگیر وتالاب. (ناظم الاطباء). لب وادی. (یادداشت مؤلف). لب و کنارۀ وادی و آبگیر، چه، شفا بمعنی کناره و طرف و جُرُف به معنی وادی و تالاب و آبگیر است. (از غیاث اللغات) (از آنندراج) :
رو کاین شفا شفاجرف است از سبق مرا
آنرا شفا مخوان که شقاییست بس عظیم.
خاقانی.
علی شفا حفره من النار، بر کنارۀ مغاکی از آتش. (قرآن 103/3). علی شفاجُرُف هار، بر کنار گذرگاه سیل خالی شده. (قرآن 109/9) ، اندک. (ناظم الاطباء). اندکی، برای مرد هنگام مرگ، برای ماه هنگام محاق گویند: مابقی منه الا شفاً، و کذلک للشمس عند غروبها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا