- چرکین
- اکبیری
معنی چرکین - جستجوی لغت در جدول جو
- چرکین
- آنچه که چرک آلود و ناپاک باشد، زخمی که از آن چرک آید
- چرکین
- هر چیز ناپاک و چرک آلود، چرک دار، شوخگین، ریمناک، ریمن، ریم آلود، ویژگی زخمی که از آن چرک بیاید
- چرکین ((چِ))
- آنچه که چرک آلود و ناپاک باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به چرم هر چیز که از چرم ساخته شده باشد
انتقام جو، کسی که به دنبال انتقام است، کینه جو، کینه خوٰاه، کینه کش، کینه ور
پابرجا، استوار
آنچه که چرک آلود و ناپاک باشد، زخمی که از آن چرک آید
نوعی از کشیده و زرکش دوزی و بخیه دوزی
محکم و استوار، پابرجا، ثابت و برقرار، باوقار
چرکین، هر چیز ناپاک و چرک آلود، چرک دار، شوخگین، ریمناک، ریمن، ریم آلود، ویژگی زخمی که از آن چرک بیاید
کسی که از چیزی اکراه داشته باشد و بعلتی آنرا نپسندد
دلتنگی رنجیدگی کدورت
دلتنگ رنجیده مکدر
تنگدست بیچاره که از مستمندی توانایی شستن لباس خودندارد، پست گمنام: من یک کاسب یقه چرکین بارئیس شهرداری وکفیل ثبت اسناد چه مناسبتی با رئیس داشته باشم ک
چرک گریبان مستمند تهیدست، گمنام