جدول جو
جدول جو

معنی چاهیدن - جستجوی لغت در جدول جو

چاهیدن
چاییدن، سرما خوردن، مبتلا به زکام شدن، ناخوش شدن از سرماخوردگی، چایمان
تصویری از چاهیدن
تصویر چاهیدن
فرهنگ فارسی عمید
چاهیدن(گُ گُ تَ)
زکام شدن. دچار سرماخوردگی شدن. سرما خوردن. احساس سرما کردن. (ناظم الاطباء). سردشدن:
دل من ز خود بسکه چاهیده است
مگر گرمی از ثعلبش دیده است.
وحید (در تعریف ثعلب فروش از آنندراج).
شدم بمدرس و چاهید فوق دین سر و مغزم
ز بس بگوش سخنهای سرد میرود آنجا.
ملا فوقی یزدی (از آنندراج).
، سرد شدن دندان بخوردن تگرگ یا آب که بغایت سرد باشد. (آنندراج) ، بهم خوردن دندانها از اثر سرما. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
چاهیدن
زکام شدن، دچار سرما خوردگی شدن
تصویری از چاهیدن
تصویر چاهیدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چاییدن
تصویر چاییدن
سرما خوردن، مبتلا به زکام شدن، ناخوش شدن از سرماخوردگی، چایمان، چاهیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاویدن
تصویر چاویدن
بانگ کردن و نالیدن، برای مثال ای عاشق دلسوز و ز کام دل خود دور / می نال و همی چاو که معذوری معذور (بوشعیب - شاعران بی دیوان - ۱۶۵)، بانگ و خروش کردن پرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
تاراج کردن، غارت کردن، اموال مردم را به یغما بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاهیدن
تصویر شاهیدن
پادشاهی کردن، سروری کردن، پارسایی کردن، نیکوکار بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چامیدن
تصویر چامیدن
چمیدن، خرامیدن
شاشیدن، شاریدن، میختن، شاش زدن، میزیدن، ادرار کردن، گمیز کردن، گمیختن، شاشدن، گمیزیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاهیدن
تصویر کاهیدن
کاستن، لاغر شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
غارت کردن، تاراج کردن، چپاول کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چامیدن
تصویر چامیدن
خرامیدن ادرار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چائیدن
تصویر چائیدن
سرماخوردن، زکام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاییدن
تصویر چاییدن
سرما خوردن ناخوش شدن بسبب سرما خوردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاویدن
تصویر چاویدن
نالیدن، زاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاهیدن
تصویر کاهیدن
کاستن و کم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاهیدن
تصویر کاهیدن
((دَ))
کاستن، کم شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
((دَ))
غارت کردن، تاراج کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چاویدن
تصویر چاویدن
((دَ))
نالیدن، راز و نیاز عاشقانه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چاییدن
تصویر چاییدن
((دَ))
سرما خوردن، ناخوش شدن، چایش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چامیدن
تصویر چامیدن
شاشیدن، خرامیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
Scrawl
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
griffonner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
garabatear
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
बेतरतीब लिखना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
mencorat-coret
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
เขียนขีดๆ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
krabbelen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
潦草写
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
scarabocchiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
rabiscado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
bazgrać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
каракули
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
kritzeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
каракули
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
לקשקש
دیکشنری فارسی به عبری