جدول جو
جدول جو

معنی چاهیدن

چاهیدن
(گُ گُ تَ)
زکام شدن. دچار سرماخوردگی شدن. سرما خوردن. احساس سرما کردن. (ناظم الاطباء). سردشدن:
دل من ز خود بسکه چاهیده است
مگر گرمی از ثعلبش دیده است.
وحید (در تعریف ثعلب فروش از آنندراج).
شدم بمدرس و چاهید فوق دین سر و مغزم
ز بس بگوش سخنهای سرد میرود آنجا.
ملا فوقی یزدی (از آنندراج).
، سرد شدن دندان بخوردن تگرگ یا آب که بغایت سرد باشد. (آنندراج) ، بهم خوردن دندانها از اثر سرما. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا