جدول جو
جدول جو

معنی پیکاشو - جستجوی لغت در جدول جو

پیکاشو
(شُ)
یکی از قلل معروف سلسلۀجبال سیرانواده واقع در خطۀ اندلس (اسپانیا) دارای 3470 گز بلندی. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیکان
تصویر پیکان
(پسرانه)
نوک فلزی و تیزسر تیر یا نیزه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ریکاشه
تصویر ریکاشه
جوجه تیغی، برای مثال کسی کرد نتوان ز زهر انگبین / نسازد ز ریکاشه کس پوستین (عنصری - ۳۶۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیکانه
تصویر پیکانه
پیکان، قطعۀ فلزی نوک تیزی که بر سر تیر یا نیزه نصب کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرکاوش
تصویر پرکاوش
بریدن شاخه های زیادی درخت، پیراستن درخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیکانی
تصویر پیکانی
ویژگی نوعی لعل و فیروزه، به شکل پیکان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میکادو
تصویر میکادو
نوعی شیرینی خشک به شکل چهارگوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیکارجو
تصویر پیکارجو
پیکارجوینده، جنگجو، رزم جو
فرهنگ فارسی عمید
(پِ کُ تُ)
فلوریانو. سیاستمدار و فرمانده قوای برزیل، یکی از مسببین انقلاب جمهوری 1889 (1842- 1895 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
کلمه اسپانیایی مستعمل در فرانسه بمعنی سوار کاری که در تاخت حیوان متهاجمی چون گاو و جز آن را به نیزه زند
لغت نامه دهخدا
(رُ)
کامیل. نقاش دورنماساز فرانسوی. مولد جزیرۀسنت توماس (از جزائر آنتیل) (1831- 1903 م.)
لغت نامه دهخدا
(نُ)
آندراس. آرشیتکت و معمار و پیکرتراش ایتالیائی. مولد پیز (تولد حدود 1300 و وفات حدود 1350 میلادی) ، آنتونی (مشهور به ویتور پیزانلو) ، نقاش و مدال ساز ایتالیائی، مولد حدود 1380 و وفات حدود 1456 میلادی ، نیکولا پیکرتراش ایتالیائی، مولد پیز در آغاز قرن سیزدهم و وفات 1278 م
لغت نامه دهخدا
(گُ)
شهر و بندریست در ایالات متحدۀ امریکا در ناحیۀ دریاچه های بزرگ در ساحل دریاچۀ میشیگان دارای 3621000 تن سکنه، و آن مهمترین مرکز ارتباطات و بزرگترین بازارداد و ستد محصولات شرقی امریکا (غلات، چارپایان، کنسرو، روغن نباتی و چوب) است. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ)
رکاشه. ریکاسه. (از لغت فرس اسدی). بروزن و معنی ریکاسه است که خارپشت بزرگ تیرانداز باشد. (برهان). رجوع به ریکاسه و رکاشه و خارپشت شود
لغت نامه دهخدا
امپراتور ژاپن. (یادداشت مؤلف). عنوان هر یک از امپراتوران ژاپن
لغت نامه دهخدا
(اَ عَف ف)
پیکارجوی:
سپهبد شگفتی بماند اندر او
بدو گفت کای ماه پیکارجو.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
امیل، ریاضی دان فرانسوی مولد پاریس (1858-1941 میلادی) عضو فرهنگستان علوم و فرهنگستان فرانسه
آبه ژان، عالم ستاره شناس فرانسوی، مولد فلش (1620-1682 میلادی)
لوئی - بنوآ، شاعر فکاهی فرانسه، مولد پاریس (1769-1828 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ نَ / نِ)
پیکان. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ)
منسوب به پیکان، نوعی از لعل و یاقوت و الماس و بعضی فیروزه نوشته اند. (آنندراج). نوعی از لعل فیروزه. و آنرا لعل پیکانی و فیروزۀ پیکانی گویند. (برهان). جنسی از لعل و قسمی از یاقوت. (غیاث) :
بخون ساده ماند اشک و خاک سوده دارد رخ
مگر رخ لعل پیکان است و اشکم لعل پیکانی.
خاقانی.
ز تاب خشم تو پیکانهای لعل شود
بچشم خصم تو در لعلهای پیکانی.
خلاق المعانی.
جزع سرمست تو درخون دل من هر زمان
نوک تیر غمزه را چون لعل پیکانی کند.
شمس طبسی.
، نوعی از گل و لاله. (آنندراج) ، جنسی از نوشادر است که برشکل و هیأت پیکان واقع میشود و آنرا نوشادر پیکانی گویند. (برهان) :
گر سرمه کشد روزی در چشم حسود او
هر ذرۀ آن گردد نوشادر پیکانی.
سیف اسفرنگی.
، قسمی انگور
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ وِ)
بریدن شاخهای زیادتی است از درخت انگور و درختان دیگر. (برهان). بریدن و پیراستن شاخهای زیاده. (رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
نقاش معروف معاصراسپانیایی مقیم فرانسه. مولد مالاگای اسپانیا بسال 1881 میلادی یکی از ارکان مکتب کوبیسم. وی بسال 1937 در صف جمهوریخواهان علیه فاشیست ها و فرانکو مبارزه کرد وسرانجام بفرانسه رفت. اکنون مدتهاست که در فرانسه سکونت دارد و شهرت او نیز در این کشور شروع و بمنتهای اوج خود رسیده است. چه در زمینه های گوناگون نقاشی پژوهشی عمیق کرده و آثاری بشیوه های مختلف جدید پدید آورده است. نقاشی های دورۀ اول پیکاسو اختصاص بمردم فقیر و محروم اجتماع دارد ولی پیکاسو چهرۀ این طبقه از مردم را بطور مشخص در آثار خود نمودار نمیسازد بلکه ایشان را بعنوان مظهر طبقۀ خود بطور غیرمشخص روی پرده می آورد. این آثار بیننده را دچار حس همدردی و عطوفت میسازد و هنوز هم در ردیف آثاری قرار دارد که مورد علاقۀ پیکاسو است. پیکاسو از سال 1907 که با براک (رش) نقاش معروف آشنا شد هر دو بکشیدن تابلوهای جدید پرداخته و شیوۀ کوبیسم (رش) را در نقاشی پدیدار ساختند. در سال 1915 پیکاسو بواقعیت توجه بیشتری کرد و در سال 1918 با الگاکوکلووا رقاصۀ بالت ازدواج نمود. پس از زناشوئی تابلوهای متعدد کشید و باز هم روش او تغییر کرد. در حدود سال 1930 بسبکی گروید که بعنوان ’کلاسیک نو’ اصطلاح شد و بالاخره به سبک پیشین خود که ’کوبیسم’ باشد برگشت. تابلوهای پابلو پیکاسو اشکال عجیب و گیج کننده دارد و معمولاً مورد تفسیر واقعمیشود ولی خود پیکاسو با توضیح نقاشی مخالف است و میگوید: ’آنها که میکوشند نقاشی ها را توضیح بدهند هیچوقت نتیجۀ صحیح نمی گیرند و اصولاً نقاش برای سبک کردن بار احساسات خود نقاشی میکند’. پابلو پیکاسو درین اواخر گذشته از نقاشی به کوزه گری و ساختن کوزه هایی به اشکال مخصوص نیز پرداخته است. (از فرهنگ امروز)
لغت نامه دهخدا
تصویری از میکادو
تصویر میکادو
عنوان هریک از امپراتوران ژاپن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیکانه
تصویر پیکانه
پیکان
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به پیکان، نوعی از لعل بر شکل و هیات پیکان: درون پرده گل غنچه بین که میسازد ز بهر دیده خصم تو لعل پیکانی. (حافظ قزوینی)، نوعی فیروزه، نوعی نوشا در بر شکل و هیات پیکان: گر سرمه کشد روزی بر چشم حسود او هر ذره آن گردد نوشا در پیکانی. (سیف اسفرنگی)، نوعی لاله، قسمی انگور
فرهنگ لغت هوشیار
اسپانیایی گاو باز سوار کاری که در تاخت حیوانی مهاجم مانند گاو و جز آنرا بنیزه زند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیکادور
تصویر پیکادور
سوار کاری که در تاخت حیوانی مهاجم مانند گاو و جز آنرا بنیزه زند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایکاکو
تصویر ایکاکو
لاتینی تازی گشته شفتک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریکاشه
تصویر ریکاشه
خار پشت کلان تیر انداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیکانی
تصویر پیکانی
نوعی از لعل به شکل پیکان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرکاوش
تصویر پرکاوش
((پَ وِ))
پیرایش درخت، بریدن شاخه های زیادی درخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیکادور
تصویر پیکادور
((دُ))
سوارکاری که در تاخت حیوانی مهاجم مانند گاو و جز آن را به نیزه زند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیکاوی
تصویر پیکاوی
تفحص
فرهنگ واژه فارسی سره
جنگجو، دلاور، ستیزه جو، ستیزه گر، محارب، منازع، نبردآزما
متضاد: صلحجو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پس فردا شب، سه شب آینده
فرهنگ گویش مازندرانی
نوع ویژه ای از شکار پرنده در شب
فرهنگ گویش مازندرانی