جدول جو
جدول جو

معنی پیکادور

پیکادور((دُ))
سوارکاری که در تاخت حیوانی مهاجم مانند گاو و جز آن را به نیزه زند
تصویری از پیکادور
تصویر پیکادور
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پیکادور

پیکادور

پیکادور
سوار کاری که در تاخت حیوانی مهاجم مانند گاو و جز آنرا بنیزه زند
پیکادور
فرهنگ لغت هوشیار

پیکادر

پیکادر
اسپانیایی گاو باز سوار کاری که در تاخت حیوانی مهاجم مانند گاو و جز آنرا بنیزه زند
فرهنگ لغت هوشیار

پیکادر

پیکادر
کلمه اسپانیایی مستعمل در فرانسه بمعنی سوار کاری که در تاخت حیوان متهاجمی چون گاو و جز آن را به نیزه زند
لغت نامه دهخدا

پیکارگر

پیکارگر
پیکار کننده مبارز جنگی: چنین پاسخ آورد پیکارگر که: ای پهلوانادن با نام و فرخ... (شا. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

پیکارخر

پیکارخر
پیکار جوی جنگ خواه: از ایران سپاهیست بسیار مر همه سر فروشان پیکار خر. (شا. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

پیکانگر

پیکانگر
آنکه پیکان سازد نصال: این قدر پیکان که در یک زخم ماست در دکان هیچ پیکانگر نبود. (کلیم)
فرهنگ لغت هوشیار

پیکارخر

پیکارخر
پیکارخرنده، پیکارخواه، جنگ خواه، برای مِثال از ایران سپاهی ست زبسیار مر / همه سرفروشان پیکارخر (اسدی - لغت نامه - پیکارخر)
پیکارخر
فرهنگ فارسی عمید