- پیکارسان
- محل جنگ شهر رزم: دریغ است رنج اندرین شارسان که داننده خواندش پیکارسان. (شا. لغ)
معنی پیکارسان - جستجوی لغت در جدول جو
- پیکارسان
- جای جنگ و پیکار، میدان جنگ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه ترتیب جنگ و پیکار دهد، پیکارسازنده
میدان جنگ
آنکه ترتیب جنگ وپیکار دهد
بیمارمانند، بیمارگون
جای پیکار، میدان جنگ، رزمگاه
پیرار، سال پیش از پارسال، دوسال پیش از امسال، برای مثال پیرارسال کاو سوی ترکان نهاد روی/ بگذاشت آب جیحون با لشکری گران (فرخی - ۲۶۴)
بیمارستان، جایی که بیماران را پرستاری و معالجه می کنند، مریض خانه، بیمار خانه
شفا خانه، مستشفی، دار الشّفا، مارستان، هروانه گه
شفا خانه، مستشفی، دار الشّفا، مارستان، هروانه گه
میدان جنگ، رزمگاه
کرسان، ظرف چوبی یا گلی برای قرار دادن نان یا غذای دیگر در آن، صندوق چوبی یا گلی، کارگاه، کارستان، محل کار، برای مثال به نزدیک دریا یکی شارسان / پی افگند و شد شارسان کارسان (فردوسی۴ - ۱۸۸۶)