جدول جو
جدول جو

معنی پیچو - جستجوی لغت در جدول جو

پیچو(چُ)
نام قصبه و اسکله ای است در ایالت کالابره اولتریوره، واقع در 8هزارگزی شمال شرقی مونتلیونه. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیچک
تصویر پیچک
(دخترانه)
گیاهی زینتی که ساقه ای بالا رونده دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پیغو
تصویر پیغو
پرنده ای شکاری از تیرۀ باز با بال های سفید، نوک سیاه و چشم های قهوه ای مایل به قرمز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیچا
تصویر پیچا
پیچنده، پیچیده، در حال پیچیدن
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی صحرایی با برگ های کوچک دندانه دار و گل هایی به شکل زنگوله و به رنگ آبی، سفید یا سرخ کم رنگ. بیشتر در کشتزارها می روید و روی زمین می خزد یا به گیاه های مجاور خود می پیچد و بالا می رود و به هر گیاهی که بپیچد آن را پژمرده و خشک می کند، هر چیز پیچیده و گلوله شده از نخ، ابریشم و مانند آن، انواع گیاهان که به درختان و اشیای مجاور خود بپیچند و بالا بروند
فرهنگ فارسی عمید
روبندۀ زنان به رنگ سیاه که از یال و دم اسب بافته می شود و بعضی زنان مسلمان در خارج از منزل به چهرۀ خود می زنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیگو
تصویر پیگو
نوعی آبگینۀ سبز رنگ که در ناحیۀ پیگو در هندوستان ساخته می شده، نوعی لعل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
کیسه، کیسۀ پول
نوعی سرو کوهی در جنگل های شمال ایران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پینو
تصویر پینو
کشک، ماده ای جامد یا مایع از انواع لبنیات که از جوشاندن دوغ تهیه می شود، قروت، کتغ، تیکوز، کتخ
قره قروت، مادۀ خوراکی ترش مزه که از جوشاندۀ غلیظ شدۀ آب ماست تهیه می شود، لیولنگ، کشک سیاه، هلباک، ترپک، ترف، ریخبین، هبولنگ، رخبین برای مثال شعر ژاژ از دهان من شکر است / شعر نیک از دهان تو پینو (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
آنکه از پی دیگری می رود، ازپی رونده، تابع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیلو
تصویر پیلو
مسواک، مسواکی که از چوب اراک درست کنند، در علم زیست شناسی درخت اراک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیچش
تصویر پیچش
پیچ خوردگی، پیچیدگی، پیچ خوردن، در پزشکی اسهال یا حالتی شبیه اسهال که در روده ها پدید آید، دل پیچه، دل پیچا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیلو
تصویر پیلو
مسواک، درخت اراک
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی آبگینه که در پیگو سازند و سبز رنگ باشد مانند زمرد، قسمی لعل: تو پیگویی از آن باشد مقام لعل در پیگو تو ویرانی از آن آمد مقام گنج در ویران. (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
حاکم خلخ، پادشاه ترکستان: اندر عمل تسکین عیار بک غازی بندند میان پیشت صد پیغو و صد تکسین. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
تابع، مقتدی، مقلد، پس رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیچا
تصویر پیچا
پیچنده پیچان، محیط بجمیع اطراف و بهمه جا فرا رسیده و محیط
فرهنگ لغت هوشیار
پیچیدگی گردش انحراف کجیخمیدگی: عوا چهار ستاره اند از شمال سوی جنوب رفته و به آخر پیچش داند چون صورت حرف لام، گره خوردن کاری ناراست آمدن: یاری که نه راه خود بسیجد از پیچش کار خود بپیچد. (نظامی)، گرد یکدیگر بر آمدن سوران در جنگ کوشش و کشش ظویزش
فرهنگ لغت هوشیار
پیچ کوچک پیچ خرد، سربندزنان مقنعه: و از طرفی بازیگاه دستمال و سماع خانه دستار چنان گرم شد که مقنعه سرانداز و پیچک رقاص گشته، گروهه ریسمان و ابریشم استوانه ای که بدور آن سم یا نخ پیچیده شود بوبین کویل، انگشتری بی نگین که از شاخ و استخوان سازند، گیاهی از تیره پیچکیان که پایا میباشد و دارای گونه های متعدد است و برگهایش سر نیزه یی و دندانه دار است و گلهایش بشکل زنگوله است و بیشتر آبی رنگ و دارای جام 5 قسمتی است. گونه های این گیاه بحد وفور در ایران و آسیای صغیر میروید. شیرابه آن در تداوی بعنوان مسهل استعمال میشده است لوایه حشیشه مهبوله بروچیچکینیلوفر، کتوس، دار دوست -8 عشقه. یا پیچک باغی. نیلوفر باغی. یا پیچک دیواری. مو چسب 0 یا پیچک صحرایی. نیلوفر صحرایی
فرهنگ لغت هوشیار
قسمی روی بند که از موی یال و دم اسب برنگ سیاه بافند نقاب حجاب (زنان)، عصابه ای که زنان بر پیشانی بندند، پیرایه مرصع که بر سر عروس بند کنند، زهی که آنرا مقراض کرده زنان و پسران صاحب جمال بروی گذارند به جهت زیبایی، گیس عاریه، طره و زلف و کاکل ک
فرهنگ لغت هوشیار
دوغ ترش که خشک کرده باشند کشک قورت ترف: نیکی بگزین و بد بنادان ده، روغن بخر و جدا کن از پینو. (ناصرخسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیچش
تصویر پیچش
((چِ))
پیچیدگی، کجی، گره خوردن، از درد به خود پیچیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پینو
تصویر پینو
((پِ))
کشک، قره قروت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
پیر کوچک اندام
فرهنگ فارسی معین
((چِ))
نوعی روبند بافته شده از موی یال و دم اسب به رنگ سیاه که زنان بر چهره می زنند، نقاب، حجاب، گیس عاریه، سایبان بالای در
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیچک
تصویر پیچک
((چَ))
گیاهی است رونده با برگ های ریز دندانه دار و گل هایی به رنگ سفید، آبی و بنفش که دور درختان یا گیاهان دیگر می پیچند و بالا می روند، هر چیز پیچیده شده و گلوله شده مانند گلوله نخ و ابریشم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
((پَ یا پِ رُ یا رَ))
پس رو، دنبال رو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
کیسه، کیسه پول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیجو
تصویر پیجو
پیجر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
مرید، طرفدار، تابع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
Following
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
следующий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
folgend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
наступний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
następny
دیکشنری فارسی به لهستانی