- پیشیننگه (نَنْ گَ)
دریاچۀ پیشیننگه، این نام در اوستا (آبان یشت بند 27) آمده و ظاهراً در کاولستان بوده است. رجوع شود به مزدیسنا تألیف معین ص 418
معنی پیشیننگه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سابقه، پیشین، سابق، دیرینه، جمع پیشینگان، کسی که در سال های گذشته بوده و سابقاً می زیسته
(گَهْ)
لغت نامه دهخدا
پیشین گاه. وقت نماز ظهر. ج، پیشین گهان:
ز پیشین گهان تا نماز دگر
بمیدان نشد رزم ساز دگر.
نظامی (از آنندراج)
ز پیشین گهان تا نماز دگر
بمیدان نشد رزم ساز دگر.
نظامی (از آنندراج)
وقت نمازپیشین، وقت نماز ظهر، (غیاث)، پیشین گه:
رفت روزی بوقت پیشین گاه
تا در آن باغ روضه یابد راه،
نظامی،
رفت پیشین گاهی از ویرانه ای
سوی بازار حلب دیوانه ای،
زلالی
رفت روزی بوقت پیشین گاه
تا در آن باغ روضه یابد راه،
نظامی،
رفت پیشین گاهی از ویرانه ای
سوی بازار حلب دیوانه ای،
زلالی
وقت نماز پیشین وقت نماز ظهر: رفت روزی بوقت پیشین گاه تا در ان باغ روضه یا بد راه. (نظامی)
قدمت، دیرینگی
