جدول جو
جدول جو

معنی پیشیانه

پیشیانه
پیشانه، پیشین، پیشرو، سابق، گذشته، ازل، بالای خانه و صدر مجلس
تصویری از پیشیانه
تصویر پیشیانه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پیشیانه

پیشیاره

پیشیاره
بول شاش ادرار پیشاب: (دلالت ستارگان براندامهاء تن) دو گونه وکون رودگانی و پیشیار و پلیدی و پشت و دو زانو، شیشه ای که بول بیمار در آن کنند و پیش طبیب برند قاروره بیمار پیشیار: آن چنان دردی که با جانان نگوید دردمند نی از آن دردی که با ترسا بگوید پیشیار. (سنائی)
پیشیاره
فرهنگ لغت هوشیار

پیشخانه

پیشخانه
ایوان، پیشگاه خانه، جلوخان، لوازم زندگی و اسباب سفر که جلوتر فرستاده شود
پیشخانه
فرهنگ فارسی عمید

پیشیاره

پیشیاره
خوانچه و ظرفی که در آن چیزهای خوردنی بگذارند و به مجلس مهمانی ببرند
فرهنگ فارسی عمید