- پیشکش
- اهدا، تقدیم، اعطا، کادو، هدیه
معنی پیشکش - جستجوی لغت در جدول جو
- پیشکش
- بخشیدن کوچکی چیزی را به بزرگی، تقدیمی، هدیه
- پیشکش
- چیزی که کسی به عنوان هدیه به دیگری تقدیم کند، هدیه،
برای مثال می خواستمت پیشکشی لایق خدمت / جان نیک حقیر است ندانم چه فرستم (سعدی۲ - ۴۸۸)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هدیه تقدیمی پیشکش: چند روز او را مهلت دهند که پیشکشی سامان کرده بدرگاه معلی آید
اهداء
از پیشزودتر از هنگام مقرر، آنچه که پیش دهند برای خرید یااجاره یا کرایه خانه دکان و مانند آن مساعده
ویژگی کاری که پیش از وقت انجام داده شود، ویژگی پولی که پیش از موعد پرداخت به کسی بدهند، پیش از موعد
اندکی پیش، نوعی پارچه یا جامه: پیشک آفتاب و بارانی است بقچه دانست و جامه و ابزار. (نظام قاری)
اندکی پیش، کمی روبه جلو
آنکه حساب پیشکش های نوروزی و غیره را نگاه میداشته (صفویان) : میرزا محمد پیشکش قوم میرزا بابای پیشکش نویسی معزز و معتبر بود
تقدیم کردن کوچکتر ببزرگتر هدیه ای را: دستارچه پیشکشش کردم گفت: وصلم طلبی زهی خیالی که تراست، (حافظ)
پیشکش کردن: دل پیشکشت سازم اگر پیش من آیی جان روی نمایت دهم ار روی نمایی. (خاقانی)