معنی پیشکی - فرهنگ فارسی معین
معنی پیشکی
- پیشکی((شَ))
- کاری که پیش از وقت انجام شود، پولی که پیش از وقت پرداخت شود
تصویر پیشکی
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با پیشکی
پیشکی
- پیشکی
- از پیشزودتر از هنگام مقرر، آنچه که پیش دهند برای خرید یااجاره یا کرایه خانه دکان و مانند آن مساعده
فرهنگ لغت هوشیار
پیشکی
- پیشکی
- ویژگی کاری که پیش از وقت انجام داده شود، ویژگی پولی که پیش از موعد پرداخت به کسی بدهند، پیش از موعد
فرهنگ فارسی عمید
پیشکی
- پیشکی
- از پیش پیش. زودتر از گاه مقرر. دادن یا فرستادن یا ستاندن چیزی سلف قبل از موعد مقرر. سلف. قبلاً، استسلاف، بها پیشکی گرفتن، به مساعده. بطور مساعده
لغت نامه دهخدا
پیشکشی
- پیشکشی
- هدیه تقدیمی پیشکش: چند روز او را مهلت دهند که پیشکشی سامان کرده بدرگاه معلی آید
فرهنگ لغت هوشیار