جدول جو
جدول جو

معنی پیشنی - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنی
پیشانی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پوشنی
تصویر پوشنی
هر چیز پوشیدنی، جامه، لباس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشکی
تصویر پیشکی
ویژگی کاری که پیش از وقت انجام داده شود، ویژگی پولی که پیش از موعد پرداخت به کسی بدهند، پیش از موعد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
سابق، گذشته، قبلی، برای مثال آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر / کآن سابقۀ پیشین تا روز پسین باشد (حافظ - ۳۳۰)، پیشی، جلویی، ظهر، نیمروز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشانی
تصویر پیشانی
جلو سر از زیر موها تا روی ابروها، جبهه، جبین،
کنایه از بخت، اقبال، دولت، طالع،
کنایه از لیاقت، شایستگی،
کنایه از صلابت، قوّت،
کنایه از نخوت، تکبر، برای مثال هرکه از روی تواضع بنهد «پیشانی» / پیش روی تو زهی روی و زهی پیشانی (سلمان ساوجی - ۳۹۰)
کنایه از شوخی، بی شرمی، گستاخی، پررویی
پیشانی ساییدن: پیشانی بر خاک نهادن از روی فروتنی و تواضع، سجده کردن
پیشانی سودن: پیشانی بر خاک نهادن از روی فروتنی و تواضع، سجده کردن، پیشانی ساییدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشانی
تصویر پیشانی
جز فوقانی رخسار - میان رستنگاه مو وابروان، جبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشند
تصویر پیشند
لیف خرما که از آن رسان تابند
فرهنگ لغت هوشیار
از پیشزودتر از هنگام مقرر، آنچه که پیش دهند برای خرید یااجاره یا کرایه خانه دکان و مانند آن مساعده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
سابق، اقدم، سلف، قدیم، گذشته، متقدم، قبلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشکی
تصویر پیشکی
((شَ))
کاری که پیش از وقت انجام شود، پولی که پیش از وقت پرداخت شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشانی
تصویر پیشانی
جبین، جلوی سر بین ابرو و موی سر، بخت، اقبال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
گذشته، قبلی، کسی که در سال های گذشته می زیسته، جمع پیشینیان، پیشتر، جلوتر، اول، نخست، نیمروز، ظهر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
اسبق، سابق، قبلی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
سابقٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
Foregoing, Predecessor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
précédent, prédécesseur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
попередній , попередник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
पूर्व , पूर्वज
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
پچھلا , پیشرو
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
পূর্ববর্তী , পূর্বসূরী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
wa awali, mtangulizi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
önceki, selef
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
이전의 , 전임자
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
前の , 前任者
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
הקודם , קודמו
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
sebelumnya, pendahulu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
vorangehend, Vorgänger
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
ก่อนหน้านี้ , ผู้ดำรงตำแหน่งก่อน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
voorafgaand, voorganger
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
предыдущий , предшественник
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
anterior, predecesor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
precedente, predecessore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
anterior, predecessor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
先前的 , 前任
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
poprzedni, poprzednik
دیکشنری فارسی به لهستانی