جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پوشنی

پوشنی

پوشنی
مطلق پوشیدنی که دستار را شاید. پوشش. پوشیدنی. لباس. جامه: و پوشنی ستر زنده و مرده است. نظام قاری (دیوان البسه ص 108) ، ظاهراً پارچه و جامۀ تنک و نازک است:
میزند بادت از آنرو که چو رخت گرما
پوشنی را ز بر خویش جدا میداری.
نظام قاری (دیوان البسه ص 131)
لغت نامه دهخدا

پوشنه

پوشنه
سرپوش که روی چیزی بگذارند، هر چیزی که با آن روی چیزی را بپوشانند، هر چیز پوشیدنی، پوشنی
پوشنه
فرهنگ فارسی عمید

پوشنه

پوشنه
سرپوش، هر چیزی که با آن روی چیزی را بپوشند، هر چیز پوشیدنی
پوشنه
فرهنگ فارسی معین