محل عبادت خدا، خانه یا کاخی که درآن ستون نباشد، محل و کوهی سنگی نزدیک کرمانشاه که فرهاد برای رساندن جوی شیر تا قصر شیرین مأمور به تراشیدن آن شد. (نگارش کردی: بستون)
محل عبادت خدا، خانه یا کاخی که درآن ستون نباشد، محل و کوهی سنگی نزدیک کرمانشاه که فرهاد برای رساندن جوی شیر تا قصر شیرین مأمور به تراشیدن آن شد. (نگارش کردی: بستون)
پرستو، پرنده ای کوچک و مهاجر با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه و پرهای سیاه که زیر سینه اش خاکستری یا حنایی رنگ است، بیشتر در سقف خانه ها لانه می گذارد و حشراتی از قبیل مگس و پشه را می خورد بلوایه، پرستوک، بالوایه، بلسک، خطّاف، باسیج، پرستک، فرشتو، ابابیل، فرستوک، پالوانه، فراستوک، فراشتوک
پَرَستو، پرنده ای کوچک و مهاجر با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه و پرهای سیاه که زیر سینه اش خاکستری یا حنایی رنگ است، بیشتر در سقف خانه ها لانه می گذارد و حشراتی از قبیل مگس و پشه را می خورد بَلوایه، پَرَستوک، بالوایه، بَلَسک، خَطّاف، باسیج، پَرَستُک، فَرَشتو، اَبابیل، فَرَستوک، پالوانه، فراستوک، فراشتوک
آلتی در موتور اتومبیل و ماشین های دیگر به شکل گلوله که به محض انفجار گاز در سیلندر به حرکت می آید و به وسیلۀ آلت دیگر که به دستۀ پیستون یا شاتون موسوم است حرکت را به میل لنگ انتقال می دهد
آلتی در موتور اتومبیل و ماشین های دیگر به شکل گلوله که به محض انفجار گاز در سیلندر به حرکت می آید و به وسیلۀ آلت دیگر که به دستۀ پیستون یا شاتون موسوم است حرکت را به میل لنگ انتقال می دهد
ابن وشمگیربن مرداویج بن زیار بن وردانشاه گیلانی. سومین از امرای آل زیار و لقب او بیستون ظهیرالدوله است و مکنی به ابومنصور (357- 366 هجری قمری). وی مدتی در ری علم اقتدار برافراخت. رجوع به الاّثار الباقیه ص 133 و حبیب السیر و مازندران و استرآباد رابینو ص 141 و طبقات سلاطین لین پول ص 124 و الجماهر ص 171 و دایره المعارف فارسی شود از حکمرانان رویان و رستمدار سلسلۀ پادوسیان. جلوس از سال 610 تا 620 هجری قمری (التدوین)
ابن وشمگیربن مرداویج بن زیار بن وردانشاه گیلانی. سومین از امرای آل زیار و لقب او بیستون ظهیرالدوله است و مکنی به ابومنصور (357- 366 هجری قمری). وی مدتی در ری علم اقتدار برافراخت. رجوع به الاَّثار الباقیه ص 133 و حبیب السیر و مازندران و استرآباد رابینو ص 141 و طبقات سلاطین لین پول ص 124 و الجماهر ص 171 و دایره المعارف فارسی شود از حکمرانان رویان و رستمدار سلسلۀ پادوسیان. جلوس از سال 610 تا 620 هجری قمری (التدوین)
نام منشی اول سفارت فرانسه در استانبول بسال 1740 میلادی وی بعدها کنسول ازمیر شد و به این مناسبت آناطولی را گشت و برخی از آثار عتیقه را کشف نمود و سیاحت نامه ای محتوی بر حقایقی بسیار درباره این سرزمین نگاشت. (قاموس الاعلام ترکی) پسر پیسونل کنسول فرانسه در ازمیر. وی جانشین پدر گردید و درباره اقوام و طوایف ساکن سواحل دانوب و دریای سیاه کتابی محتوی بر تحقیقاتی عمیق نگاشت. (قاموس الاعلام ترکی)
نام منشی اول سفارت فرانسه در استانبول بسال 1740 میلادی وی بعدها کنسول ازمیر شد و به این مناسبت آناطولی را گشت و برخی از آثار عتیقه را کشف نمود و سیاحت نامه ای محتوی بر حقایقی بسیار درباره این سرزمین نگاشت. (قاموس الاعلام ترکی) پسر پیسونل کنسول فرانسه در ازمیر. وی جانشین پدر گردید و درباره اقوام و طوایف ساکن سواحل دانوب و دریای سیاه کتابی محتوی بر تحقیقاتی عمیق نگاشت. (قاموس الاعلام ترکی)
مرکّب از: بی + ستون، بدون پایه. بدون ستون: بدان آهن که او سنگ آزمون کرد تواند بیستون را باستون کرد. نظامی. - بیستون ستون انگیز، کنایه از کفل و سرین معشوقان که سبب نعوظ شود. (انجمن آرا) : بیستونی همه ستون انگیز کشته فرهاد را به تیشۀ تیز. نظامی. ، کنایه از آسمان. (برهان)، اشاره به افراشته بودن آسمان بدون ستون (عمود) : اﷲ الذی رفع السموات بغیر عمد. (قرآن 2/13)، (حاشیۀ برهان چ معین)، - گنبد بیستون، کنایه از آسمان. (یادداشت مؤلف) : او راست بنای بیستونی این گنبد گرد گرد اخضر. ناصرخسرو
مُرَکَّب اَز: بی + ستون، بدون پایه. بدون ستون: بدان آهن که او سنگ آزمون کرد تواند بیستون را باستون کرد. نظامی. - بیستون ستون انگیز، کنایه از کفل و سرین معشوقان که سبب نعوظ شود. (انجمن آرا) : بیستونی همه ستون انگیز کشته فرهاد را به تیشۀ تیز. نظامی. ، کنایه از آسمان. (برهان)، اشاره به افراشته بودن آسمان بدون ستون (عمود) : اﷲ الذی رفع السموات بغیر عمد. (قرآن 2/13)، (حاشیۀ برهان چ معین)، - گنبد بیستون، کنایه از آسمان. (یادداشت مؤلف) : او راست بنای بیستونی این گنبد گرد گرد اخضر. ناصرخسرو
نام دریایی نزدیک پرسنخان، (التفهیم ص 170)، اسکول، ایسکول، ایسکوک، این اختلافات عیناً در همه کتب جغرافیایی قدیم مانند حدود العالم و مسالک و الممالک ابن خرداذبه و امثال آنها دیده میشود، ظاهراًحرف آخر لام است نه کاف و کلمه ترکی است و مرکب از دو لفظ کول (گل، گول) به معنی دریاچه و (ایسی) یا (ایسیت) و یا (ایست) باختلاف لهجه های ترکی به معنی گرم وتشنه، پس ایسیگول یا اتسیگول به معنی دریاچۀ گرم یا کم آب است، کوک که ’گوی’ بواو مجهول تلفظ میشود هم در ترکی رنگ کبود آمده اما اینجا مناسبتر همان ’گول’ به معنی دریاچه است، (از حاشیۀ التفهیم ص 170)، گاه برای حیوان نیز به کار رفته، (فرهنگ فارسی معین)، برای غیر ذوی العقول (حیوان و جز آن) نیز استعمال شده است: چاه پر کرباسه و پر کژدمان خورد ایشان پوست روی مردمان، رودکی، شتورکث، سبکث، بحاکث ... شهرکهایی اند از چاچ و از ایشان کمانهای چاچی خیزد، (حدود العالم چ دانشگاه تهران ص 117)، و بیشتر از این ناحیت بربریان پلنگ خیزد که بربریان شکار ایشان کنند و پوست ایشان بشهرهای مسلمانان آرند، (حدود العالم)، پس ساعات مستوی راست آنند که عدد ایشان مخالف تواند بودن مر عدد ایشان را بشب، (التفهیم)، پس پشتش بسی مهد و عماری در ایشان ماه رویان حصاری، (ویس و رامین)، بایتکین ... صد و سی تن طاوس ... آورده بود و امیر مسعود ایشان را دوست داشتی و بطلب ایشان بر بامها آمدی، (تاریخ بیهقی)، چون مثال مگس انگبین و کرم پیله که بدیدارحقیرند ولیکن از ایشان چیزها پدیدار آید عزیز و باقیمتست، (نوروزنامه)، میشود صیاد مرغان را شکار تا کند ناگاه ایشان را شکار، مولوی
نام دریایی نزدیک پرسنخان، (التفهیم ص 170)، اسکول، ایسکول، ایسکوک، این اختلافات عیناً در همه کتب جغرافیایی قدیم مانند حدود العالم و مسالک و الممالک ابن خرداذبه و امثال آنها دیده میشود، ظاهراًحرف آخر لام است نه کاف و کلمه ترکی است و مرکب از دو لفظ کول (گل، گول) به معنی دریاچه و (ایسی) یا (ایسیت) و یا (ایست) باختلاف لهجه های ترکی به معنی گرم وتشنه، پس ایسیگول یا اتسیگول به معنی دریاچۀ گرم یا کم آب است، کوک که ’گوی’ بواو مجهول تلفظ میشود هم در ترکی رنگ کبود آمده اما اینجا مناسبتر همان ’گول’ به معنی دریاچه است، (از حاشیۀ التفهیم ص 170)، گاه برای حیوان نیز به کار رفته، (فرهنگ فارسی معین)، برای غیر ذوی العقول (حیوان و جز آن) نیز استعمال شده است: چاه پر کرباسه و پر کژدمان خورد ایشان پوست روی مردمان، رودکی، شتورکث، سبکث، بحاکث ... شهرکهایی اند از چاچ و از ایشان کمانهای چاچی خیزد، (حدود العالم چ دانشگاه تهران ص 117)، و بیشتر از این ناحیت بربریان پلنگ خیزد که بربریان شکار ایشان کنند و پوست ایشان بشهرهای مسلمانان آرند، (حدود العالم)، پس ساعات مستوی راست آنند که عدد ایشان مخالف تواند بودن مر عدد ایشان را بشب، (التفهیم)، پس پشتش بسی مهد و عماری در ایشان ماه رویان حصاری، (ویس و رامین)، بایتکین ... صد و سی تن طاوس ... آورده بود و امیر مسعود ایشان را دوست داشتی و بطلب ایشان بر بامها آمدی، (تاریخ بیهقی)، چون مثال مگس انگبین و کرم پیله که بدیدارحقیرند ولیکن از ایشان چیزها پدیدار آید عزیز و باقیمتست، (نوروزنامه)، میشود صیاد مرغان را شکار تا کند ناگاه ایشان را شکار، مولوی
نام شهری در انگلستان (کنت نشینهای گلوسستر و سامرست) ، در ساحل آون، حد فاصل دو کنت نشین. دارای 442هزار تن سکنه. شهری بندری است و مرکز صنایع مکانیکی و هواپیماسازی و کشتی سازی و نساجی و صنایع شیمیایی و غذایی و تنباکو و کاغذسازی است. (از فرهنگ فارسی معین)
نام شهری در انگلستان (کنت نشینهای گلوسستر و سامرست) ، در ساحل آون، حد فاصل دو کنت نشین. دارای 442هزار تن سکنه. شهری بندری است و مرکز صنایع مکانیکی و هواپیماسازی و کشتی سازی و نساجی و صنایع شیمیایی و غذایی و تنباکو و کاغذسازی است. (از فرهنگ فارسی معین)
در مآخذ عربی بغستان (بعدها) بهستون کوهی در حدود چهل کیلومتری کرمانشاه کنار جادۀ همدان. حجاریها و کتیبه های بیستون از زمان داریوش اول هخامنشی است. حجاریها داریوش را در حالی که ایستاده و دست راست را بتقدیس اهورمزدا بلند کرده و پای چپ را بر سینۀ بردیای دروغین نهاده نشان میدهد و در بالا فروهر در پرواز است و پشت سر داریوش دو نفر ایستاده و در مقابل او نه تن دست بسته حجاری شده است. این کتیبه ها مفتاح کشف رمز کلیۀ خطوط گردیده مخصوصاً ’سر ه. راولینسن’ در این موفقیت سهمی بسزا دارد. نقوش برجستۀ غیرمهمی از ادوار اشکانیان برصخره های کوچک کنار جاده و در پائین کوه دیده میشود.وقفنامۀ جدید دوران فتحعلیشاه قاجار در وسط نقش عهد اشکانی احداث شده است. در زمستان 1337 هجری شمسی ضمن عملیات جاده سازی مجسمۀ هرکول و آثار معبد سلوکی درپائین کوه کشف گردید. (دائره المعارف فارسی). داریوش در کتیبه های بیستون فتوحات خود را به سه زبان پارسی باستان و خط میخی هخامنشی و یک کتیبه بزبان بابلی و خط میخی بابلی و کتیبۀ دیگر بزبان و خط عیلامی شرح داده است. ارتفاع کوه بیستون از سطح دریا 4000 پا است. (از یادداشت مؤلف). (بغ + ستان، اداه مکان) یعنی محل خدا، در پارسی باستان ’بغیستانه’ و در مفاتیح العلوم خوارزمی نام پارسی آن ’بغستان’ و در معجم البلدان ’بهستان’ و برخی از دانشمندان عرب ’بهستون’ یاد کرده اند و چون ایرانیان فراز کوهها را برای ستایش خدا مناسب تر میدانستند، این کوه مرتفع را جایگاه (نیایش) خدا نامیدند. بزرگترین کتیبۀ هخامنشی از داریوش اول بدانجاست. (از حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به لغات شاهنامه شود. در داستانها نام کوهی است مشهور که فرهاد بفرمودۀ شیرین آن را کنده است. (از برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج). کوهی که فرهاد بگفت پرویز کنده. (شرفنامۀ منیری). رجوع به فرهاد و کتیبۀبیستون و فرهنگ ایران باستان ص 125 شود: یکی کوه داری به پیش اندرون که گر بنگری برتر از بیستون. فردوسی. به تندی چنان اوفتد بر برم که میتین فرهاد بر بیستون. آغاجی. راست گفتی زمین بخود می گشت زیر آن باد بیستون منظر. فرخی. راست گفتی که همچو فرهاد است بیستون را همی کند به تبر. فرخی. اساس بیستون و شکل شبدیز همیدون در مداین کاخ پرویز. نظامی. ز پیش سپه زنگی قیرگون جناحی برآورده چون بیستون. نظامی. بیستون نالۀ زارم چو شنید از پا شد کرد فریاد که فرهاد دگر پیدا شد. شاه اسماعیل صفوی. - امثال: بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد. - کتیبۀ بیستون، کتیبه ای که بر سنگی در این کوه داریوش به سه زبان کنده است در شرح اعمال سالهای نخستین از سلطنت خویش و عدد ولایات مفتوحه و نیز صورت نه تن از پادشاهان مغلوب در بند و محبوس غاصب بزیر پای اوبر آن نقش است و از آثار تاریخی ایران بشمار می آید. (یادداشت مؤلف). رجوع به بیستون شود. - که بیستون، کوه بیستون: و از آنجا بیامد سوی طیسفون زمین شد ز لشکر که بیستون. فردوسی. یکی رخش دارد بزیر اندرون که گویی روان شد که بیستون. فردوسی. بکوهی کرد خسرو رهنمونش که خواند هر کس اکنون بیستونش. نظامی. مراد خسرو از شیرین کناری بود و آغوشی محبت کار فرهاد است و کوه بیستون سفتن. سعدی. فرهادوارم از لب شیرین گزیر نیست ور کوه محتشم بمثل بیستون شود. سعدی. بلند است گرچه که بیستون بود سقف قدر ترا یک ستون. (شرفنامۀ منیری) دهی از دهستان چمچال بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاه است و 850 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
در مآخذ عربی بغستان (بعدها) بهستون کوهی در حدود چهل کیلومتری کرمانشاه کنار جادۀ همدان. حجاریها و کتیبه های بیستون از زمان داریوش اول هخامنشی است. حجاریها داریوش را در حالی که ایستاده و دست راست را بتقدیس اهورمزدا بلند کرده و پای چپ را بر سینۀ بردیای دروغین نهاده نشان میدهد و در بالا فروهر در پرواز است و پشت سر داریوش دو نفر ایستاده و در مقابل او نه تن دست بسته حجاری شده است. این کتیبه ها مفتاح کشف رمز کلیۀ خطوط گردیده مخصوصاً ’سر هَ. راولینسن’ در این موفقیت سهمی بسزا دارد. نقوش برجستۀ غیرمهمی از ادوار اشکانیان برصخره های کوچک کنار جاده و در پائین کوه دیده میشود.وقفنامۀ جدید دوران فتحعلیشاه قاجار در وسط نقش عهد اشکانی احداث شده است. در زمستان 1337 هجری شمسی ضمن عملیات جاده سازی مجسمۀ هرکول و آثار معبد سلوکی درپائین کوه کشف گردید. (دائره المعارف فارسی). داریوش در کتیبه های بیستون فتوحات خود را به سه زبان پارسی باستان و خط میخی هخامنشی و یک کتیبه بزبان بابلی و خط میخی بابلی و کتیبۀ دیگر بزبان و خط عیلامی شرح داده است. ارتفاع کوه بیستون از سطح دریا 4000 پا است. (از یادداشت مؤلف). (بغ + ستان، اداه مکان) یعنی محل خدا، در پارسی باستان ’بغیستانه’ و در مفاتیح العلوم خوارزمی نام پارسی آن ’بغستان’ و در معجم البلدان ’بهستان’ و برخی از دانشمندان عرب ’بهستون’ یاد کرده اند و چون ایرانیان فراز کوهها را برای ستایش خدا مناسب تر میدانستند، این کوه مرتفع را جایگاه (نیایش) خدا نامیدند. بزرگترین کتیبۀ هخامنشی از داریوش اول بدانجاست. (از حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به لغات شاهنامه شود. در داستانها نام کوهی است مشهور که فرهاد بفرمودۀ شیرین آن را کنده است. (از برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج). کوهی که فرهاد بگفت پرویز کنده. (شرفنامۀ منیری). رجوع به فرهاد و کتیبۀبیستون و فرهنگ ایران باستان ص 125 شود: یکی کوه داری به پیش اندرون که گر بنگری برتر از بیستون. فردوسی. به تندی چنان اوفتد بر برم که میتین فرهاد بر بیستون. آغاجی. راست گفتی زمین بخود می گشت زیر آن باد بیستون منظر. فرخی. راست گفتی که همچو فرهاد است بیستون را همی کند به تبر. فرخی. اساس بیستون و شکل شبدیز همیدون در مداین کاخ پرویز. نظامی. ز پیش سپه زنگی قیرگون جناحی برآورده چون بیستون. نظامی. بیستون نالۀ زارم چو شنید از پا شد کرد فریاد که فرهاد دگر پیدا شد. شاه اسماعیل صفوی. - امثال: بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد. - کتیبۀ بیستون، کتیبه ای که بر سنگی در این کوه داریوش به سه زبان کنده است در شرح اعمال سالهای نخستین از سلطنت خویش و عدد ولایات مفتوحه و نیز صورت نه تن از پادشاهان مغلوب در بند و محبوس غاصب بزیر پای اوبر آن نقش است و از آثار تاریخی ایران بشمار می آید. (یادداشت مؤلف). رجوع به بیستون شود. - کُه بیستون، کوه بیستون: و از آنجا بیامد سوی طیسفون زمین شد ز لشکر که بیستون. فردوسی. یکی رخش دارد بزیر اندرون که گویی روان شد که بیستون. فردوسی. بکوهی کرد خسرو رهنمونش که خواند هر کس اکنون بیستونش. نظامی. مراد خسرو از شیرین کناری بود و آغوشی محبت کار فرهاد است و کوه بیستون سفتن. سعدی. فرهادوارم از لب شیرین گزیر نیست ور کوه محتشم بمثل بیستون شود. سعدی. بلند است گرچه کُه ِ بیستون بود سقف قدر ترا یک ستون. (شرفنامۀ منیری) دهی از دهستان چمچال بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاه است و 850 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
اول، (سن...) پاپ مسیحی از سال 140 تا 155 میلادی مولد آکیه. وی به رّد و جرح دوطریقۀ مسمی به ’والنتین و مارقیون’ پرداخته و در زمرۀ ائمۀ نصاری درآمده است. (قاموس الاعلام ترکی)
اول، (سن...) پاپ مسیحی از سال 140 تا 155 میلادی مولد آکیه. وی به رّد و جرح دوطریقۀ مسمی به ’والنتین و مارقیون’ پرداخته و در زمرۀ ائمۀ نصاری درآمده است. (قاموس الاعلام ترکی)
شهری به ایتالیا (ناحیۀ توسکانی)، دارای 76000 تن سکنه، صاحب قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه پیستویه آرد: قصبه ای است در خطۀ توسکانه از ایتالیا کنار نهر برونیه و در 30هزارگزی شمال غربی فلورانس، دارای مدرسه جراحی و کتابخانه و موزۀ تاریخ طبیعی و باغ نباتات، برخی ابنیۀ مصنع، کارخانه های منسوجات پنبۀ چیت سازی، توپ ریزی، تفنگ سازی، و ارغنون سازی، و نیز بلور الماس مانندی دارد، گویند اولین طپانچه در این قصبه ساخته شده و لذا پیستوله و یا پیستول بدان نام داده اند، پیستویه از بلاد باستانی است و مدت مدیدی بشکل جمهوری مستقلی اداره میشده است و زمانی باجمهوری پیزه جنگیده و مدتی نیز تابع وی بوده است
شهری به ایتالیا (ناحیۀ توسکانی)، دارای 76000 تن سکنه، صاحب قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه پیستویه آرد: قصبه ای است در خطۀ توسکانه از ایتالیا کنار نهر برونیه و در 30هزارگزی شمال غربی فلورانس، دارای مدرسه جراحی و کتابخانه و موزۀ تاریخ طبیعی و باغ نباتات، برخی ابنیۀ مصنع، کارخانه های منسوجات پنبۀ چیت سازی، توپ ریزی، تفنگ سازی، و ارغنون سازی، و نیز بلور الماس مانندی دارد، گویند اولین طپانچه در این قصبه ساخته شده و لذا پیستوله و یا پیستول بدان نام داده اند، پیستویه از بلاد باستانی است و مدت مدیدی بشکل جمهوری مستقلی اداره میشده است و زمانی باجمهوری پیزه جنگیده و مدتی نیز تابع وی بوده است
پرنده ای از رده گنجشکان جزو راسته شکافی نوکان که شامل 80 گونه میشود و در سراسر کره زمین پراکنده اند این پرنده دارای دم بلند و دو شاخه و منقار نسبه پهن و سه گوش میباشد. جثه اش کمی از گنجشک بزرگتر است و دارای پرواز سبک و سریعی است و بهمین مناسبت دارای بالهای مناسب و مساعد برای پرواز مدتهای متمادی در هوا میباشد. پرستو غذای خود را حین پرواز در هوا جستجو میکند و از حشرات (از قبیل مگسهاو پشه ها و پروانه ها) تغذیه مینماید و اکثر صبحها (طلوع آفتاب) برای تغذیه از لانه خارج میشود. پرنده ایست مانوس با انسان و اکثر لانه اش را در آبادیها در داخل اطاقها و شکافهای دیوار نزدیک لبه بام و گاهی تنه درختان بنا میکند. این پرنده جزو پرندگان مهاجر است و فصول سرد را بنقاط گرمتر مهاجرت میکند و بمحض شروع بهار بمحل اول خود و غالبا بهمان لانه سابق بر میگردد. پرنده ایست بسیار مفید و حشرات موذی را از بین میبرد و ضمنا بی آزار و زیباست چلچله زازال ابابیل بلوایه پیلوایه پرستوک خطاف
پرنده ای از رده گنجشکان جزو راسته شکافی نوکان که شامل 80 گونه میشود و در سراسر کره زمین پراکنده اند این پرنده دارای دم بلند و دو شاخه و منقار نسبه پهن و سه گوش میباشد. جثه اش کمی از گنجشک بزرگتر است و دارای پرواز سبک و سریعی است و بهمین مناسبت دارای بالهای مناسب و مساعد برای پرواز مدتهای متمادی در هوا میباشد. پرستو غذای خود را حین پرواز در هوا جستجو میکند و از حشرات (از قبیل مگسهاو پشه ها و پروانه ها) تغذیه مینماید و اکثر صبحها (طلوع آفتاب) برای تغذیه از لانه خارج میشود. پرنده ایست مانوس با انسان و اکثر لانه اش را در آبادیها در داخل اطاقها و شکافهای دیوار نزدیک لبه بام و گاهی تنه درختان بنا میکند. این پرنده جزو پرندگان مهاجر است و فصول سرد را بنقاط گرمتر مهاجرت میکند و بمحض شروع بهار بمحل اول خود و غالبا بهمان لانه سابق بر میگردد. پرنده ایست بسیار مفید و حشرات موذی را از بین میبرد و ضمنا بی آزار و زیباست چلچله زازال ابابیل بلوایه پیلوایه پرستوک خطاف
فرانسوی ستونک، دگمه فشاری، پشتی زبانزد اواری استوانه متحرکی که با اصطکاک در لوله تلمبه یا سیلندر ماشین بخار حرکت کند، تکمه فنری دگمه فشاری، کسی که از شخصی جانبداری کندحامیپارتی (در فرانسوی بمعنی سفارش و توصیه است)، در اتومبیل لوله فلزی تو پری است داخل لوله دیگری بنام سیلندر که در نتیجه انفجار گاز متراکم (مخلوط گاز هوا و بنزین) در ناحیه سر سیلندر (قسمت فوقانی پیستون) پیستون در داخل سیلندرها شدیدا حرکت کند و این حرکت بوسیله آلت دیگری بنام دسته پیستون به میل لنگ منتقل شود و بالاخره رفت و آمدن آن بحرکت دورانی میل لنگ تبدیل گردد. یا دسته پیستون. در اتومبیل میله آهنی است که به پیستون متصل است و بوسیله آن حرکت رفت و آمد پیستون را به میل لنگ منتقل میسازد. این حرکت رفت و آمد در داخل لوله سیلندر بنوبه خود بحرکت دورانی میل لنگ تبدیل میگردد
فرانسوی ستونک، دگمه فشاری، پشتی زبانزد اواری استوانه متحرکی که با اصطکاک در لوله تلمبه یا سیلندر ماشین بخار حرکت کند، تکمه فنری دگمه فشاری، کسی که از شخصی جانبداری کندحامیپارتی (در فرانسوی بمعنی سفارش و توصیه است)، در اتومبیل لوله فلزی تو پری است داخل لوله دیگری بنام سیلندر که در نتیجه انفجار گاز متراکم (مخلوط گاز هوا و بنزین) در ناحیه سر سیلندر (قسمت فوقانی پیستون) پیستون در داخل سیلندرها شدیدا حرکت کند و این حرکت بوسیله آلت دیگری بنام دسته پیستون به میل لنگ منتقل شود و بالاخره رفت و آمدن آن بحرکت دورانی میل لنگ تبدیل گردد. یا دسته پیستون. در اتومبیل میله آهنی است که به پیستون متصل است و بوسیله آن حرکت رفت و آمد پیستون را به میل لنگ منتقل میسازد. این حرکت رفت و آمد در داخل لوله سیلندر بنوبه خود بحرکت دورانی میل لنگ تبدیل میگردد