جدول جو
جدول جو

معنی پیستوله

پیستوله((لِ))
اسلحه کمری گرم، هفت تیر، تپانچه، دستگاهی که با آن رنگ را می پاشند، اسپری، نوعی خط کش که برای ترسیم منحنی های نامنظم به کار می رود
تصویری از پیستوله
تصویر پیستوله
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پیستوله

پیستوله

پیستوله
نوعی رنگ پاش به شکل هفت تیر، نوعی خط کش منحنی، نوعی اسلحۀ گرم کمری
پیستوله
فرهنگ فارسی عمید

پیستله

پیستله
پیستوله. از سلاحهای ناریۀ دستی. طپانچه. و این نام بدانجهت آنرا داده اند که گویند نخست بار در شهر پیستوای ایتالیا ساخته شده است
لغت نامه دهخدا

پیستون

پیستون
فرانسوی ستونک، دگمه فشاری، پشتی زبانزد اواری استوانه متحرکی که با اصطکاک در لوله تلمبه یا سیلندر ماشین بخار حرکت کند، تکمه فنری دگمه فشاری، کسی که از شخصی جانبداری کندحامیپارتی (در فرانسوی بمعنی سفارش و توصیه است)، در اتومبیل لوله فلزی تو پری است داخل لوله دیگری بنام سیلندر که در نتیجه انفجار گاز متراکم (مخلوط گاز هوا و بنزین) در ناحیه سر سیلندر (قسمت فوقانی پیستون) پیستون در داخل سیلندرها شدیدا حرکت کند و این حرکت بوسیله آلت دیگری بنام دسته پیستون به میل لنگ منتقل شود و بالاخره رفت و آمدن آن بحرکت دورانی میل لنگ تبدیل گردد. یا دسته پیستون. در اتومبیل میله آهنی است که به پیستون متصل است و بوسیله آن حرکت رفت و آمد پیستون را به میل لنگ منتقل میسازد. این حرکت رفت و آمد در داخل لوله سیلندر بنوبه خود بحرکت دورانی میل لنگ تبدیل میگردد
فرهنگ لغت هوشیار

پیغوله

پیغوله
بِیغوله، کنج، گوشه، بیراهه، گوشۀ خانه، ویرانه، گوشه ای دور از مردم، بیغله، پیغله، گُرِنج
پیغوله
فرهنگ فارسی عمید