- پیرایی
- در ترکیبات بمعنی عمل پیراستن آید سرو پیرایی ناخن پیرایی
معنی پیرایی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جذبه، درک، جذابیت
قبول قابلیت پذرفتاری، شنوایی، قیام بخدمت مهمان. یا اطاق (سالن) پذیرایی. اطاقی (سالنی) که در آن مهمانانرا نشانند و بخدمت ایشان قیام کنند
حالت و چگونگی پیچا
آرایش وزیور، تهمت وافترا
زینت دادن بکاستن، زینت کردن (مطلقا) آراستن: رسولان مبهوت و مدهوش در آرایش آن بزم و پیرایش آن مجلس بماندند، دباغت آش کردن پوست، آماده کردن ساختن
ظهور آشکار شدن، علم معرفت: و آن لفظ عامل و دانا و علم دانستن است... ما آن را بلفظ روشنی و پیدایی و علت و مایه و معدن پیدایی و روشنی بدل کردیم
در ترکیب آید عمل پیماینده: آسمان پیمایی باد پیمایی بحر پیمایی قدح پیمایی
سیری: گرگی بود که از پاره کردن و خوردن سیرابی نداشت. (صبحی افسانه های کهن 108: 2)
گیرنده بودن، تاثیر، نفوذ، حالت مخصوص در سیمای شخص که دیگران را مجذوب سازد، جذابیت، فریبندگی
برش دادن، خوش نما گردانیدن
حالت و چگونگی پیچا، پیچا بودن
زیب، زینت، زیور، آرایش، برای مثال حریف مجلس ما خود همیشه دل می برد / علی الخصوص که پیرایه ای بر او بستند (سعدی۲ - ۴۱۹) ، ز دانش چو جان تو را مایه نیست / به از خامشی هیچ پیرایه نیست (فردوسی - ۷/۱۸۰) تهمت، افترا
حالت و چگونگی پیدا، پیدا بودن، آشکار بودن
قبول، پذیرفتاری، مهمان را پذیرفتن و خدمت کردن
قوت گیرندگی توانایی گرفتن: تن گوید: بار خدایا مرا بیافریدی بمانند پاره ای هیزم در دستم گیرایی نبود و در پایم روانی نبود، جذابیت فریبندگی، تاثیر نفوذ، صید کردن، اسارت گرفتاری
جذابیت، گرفتگی
در ترکیبات بمعنی پیراینده آید آرایش دهنده مزن: بستان پیرا (ی) باغ پیرا (ی) سر و پیرا (ی) ناخن پیرا (ی)، در بعضی ترکیبات بمعنی پیراسته آید ساخته پرداخته
زینت دادن بکاستن: تیر را تا نتراشی نشود راست همی سرو را تا که نپیرایی والا نشود. (منوچهری)
پیراستن، برش دادن، تراش دادن، بریدن و کم کردن زیادتی و ناهمواری چیزی برای خوش نما گردانیدن آن، مثل بریدن شاخه های زائد درخت یا زدن موی سر، دباغت کردن پوست حیوانات
موجودی، آکتیف، ثروت، اموال
تخریب، خرابی
توسرخ
بینندگی بصیرت، قوه باصره یکی از حواس ظاهر که مرکز آن چشم و وظیفه وی دیدن اشیا است باصره
عمل و حالت بیریا خلوص صداقت
بیعقلی، بیهوشی
گمراهی انحراف، بی انصافی
منسوب به دریا بحری آبی: اسب دریایی
دیر نشین